389
گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي

مدّنظر نداريم ؛ اين جا كار تُراثى و كتاب خانه اى مورد نظر ماست.
امّا هدف مهم ترجمه متون دينى و مخصوصا روايات ، ايجاد ارتباط با اين نسل است ؛ حرف زدن با مردم اين روزگار است ؛ رساندن پيام دين به همين افرادى است كه ما مى خواهيم از لا به لاى احاديث ، دين را بفهمند و بشناسند . در اين قسمت ، اعتقادم اين است كه بايد يك كار مثلّث سه گانه اى كرد : اوّل: گزينش ؛ دوم: شرح و توضيح ؛ سوم: ترجمه متناسب با همين نياز. يعنى هم بايد يك تلخيص خوب صورت بگيرد و هم بايد توضيح ها و شرح ها ، امروزين باشند . جناب استاد اشاره اى فرمودند كه انسان ، وقتى بعضى تأويل ها را مى بيند، مى گويد: اى كاش اين تأويل را اين بزرگوار نكرده بود و مى گذاشت به همين حال باقى بماند! بعضى از تأويلاتى كه برخى بزرگان ما ـ كه خدا همه شان را رحمت كند، ما ريزه خوار همه شان هستيم ـ ، كردند، مشكل بيشترى اضافه مى كند و شبهه جديدى ايجاد مى كند. در آخر هم ، نيازمند به يك ترجمه روان، سليس، معيار و منطبق با نص، منطبق با مُخ و مغز روايت است .
من معتقدم كه در اين بخش سوم ، افراط و تفريط صورت گرفته است ؛ يعنى مترجمان متون دينى ـ كه دوست مى دارند پيام امروزى عرضه كنند و حرف امروزين بزنند ـ ، متأسّفانه دچار گونه اى افراط شده اند و اسمش را «ترجمه آزاد» گذاشته اند و گاهى اين آزادى ، سبب مى شود كه ديگر شما فهمِ روايت نكنيد . گاهى بعضى از ترجمه هاى نهج البلاغه را ـ كه جاى خودش قابل تقديرند ـ مى خوانى، زيبايى نهج البلاغه را در آن نمى بينى ؛ نمى فهمى كه اين جا امير مؤمنان عليه السلام بالأخره چه فرموده اند؟ به عكس ، نقطه مقابل آن، تفريط است . آن قدر شطرنجى و تحت اللّفظى ترجمه كرده اند كه گاهى براى فهميدن ترجمه ، حتما به شرح نياز داريد .
من از ترجمه استاد بهبودى مثال مى زنم ـ ضمن دعا براى سلامتشان ـ . ايشان «دِرهم» را قِران ترجمه مى كند . مثلاً پيراهن چهار درهمى را ايشان پيراهن چهار


گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي
388

خيلى بد است! نسل دانشگاهى ما امروز خيلى به اين بليّه دچار است و از اساتيدش الگو مى گيرد.
نكته سوم اين كه: هدفِ ترجمه متون دينى چيست؟ من معتقدم ـ و شايد هم اشتباه كنم ـ كه ترجمه به دو منظور صورت مى گيرد: يك وقت ، منظور ما حفظ تُراث است، نگهدارى و پاسداشت ميراث فرهنگى ماست، مثلاً مى گوييم بسيارى از آثار جناب بوعلى سينا ، هنوز به زبان فارسى ترجمه نشده است، حال آن كه به آلمانى يا فرانسه ترجمه شده است. يك وقت ما مى گوييم بالأخره ابو على سينايى داريم، جزء ميراث فرهنگى ـ فكرى اين سرزمين است . ما بايد در گنجينه ادبى ايران زمين از آثار او، دست كم يك ترجمه فارسى داشته باشيم، صرف نظر از اين كه اين محتوا و پيام و مفهوم چيست! خوب است، بد است، قابل اشكال است يا قابل اشكال نيست .
عين اين قصّه را در متون دينى و روايى مان هم داريم ؛ يعنى من كه سه دهه است زندگى و كارم ادبيات فارسى است، بارها شده كه غُصّه مى خورم كه چرا بايد ما وقتى كه مى گوييم مثلاً، تاريخ بيهق و چه و چه! چرا كم مى توانيم متن هاى معيار كلاسيك عرضه كنيم؟ خيلى به ندرت مى توانيم يك متن دينى (مخصوصا از جوامع روايى) عرضه كنيم و بگوييم اين ترجمه كلاسيك معيار، قابل اعتنا به عنوان يك نثر ادبى است تا آن كه وقتى دانشجويان و هنرآموزانمان مى خواهند ادب فارسى ياد بگيرند، با اينها مأنوس بشوند، كه در رهگذر اين مؤانست، حديث هم ياد بگيرند و فرهنگ دين هم به آنها منتقل بشود.
پس يك هدف ، اين است . اين هدف به نظر من نبايد فروگذارى بشود . در اين قصّه ، طبيعتا اشكالاتى كه استاد فرمودند و عشرى از اعشار را فرمودند ، اين دوگانگى ها، خَلط ها، ابهام آفرينى ها، و شُبهه زايى هايى كه در جوامع روايى ما كم و بيش هست، بايد از آنها صرف نظر شود و اگر توضيح و شرحى مى آيد، به قدر خودش باشد . به عبارت ديگر ، ما در اين جنبه از كار ترجمه، اصولاً مخاطب عام را

  • نام منبع :
    گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 110947
صفحه از 422
پرینت  ارسال به