391
گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي

فارسى مى كنيم. يك جوان بيست و پنج شش ساله، يك دانشجو، يك كسى كه دوستدار فرهنگ دينى است، آمده اصول الكافى را بخواند و بفهمد . واقعا از اين جمله چه مى فهمد؟ يا اين جمله: «كار نيكى را نشنود ، جز آن كه آن را بشناسد» . مگر كار را مى توان شنيد؟! بله، در حديث دارد كه سمع العمل؛ ولى ما در زبان فارسى ، شنيدنِ كار نداريم . ما بايد اين را از آن حوزه اصطلاحى زبان مقصد ، به زبان مبدأ منتقل كنيم . بعد هضمش كنيم . بعد از اين هضم ، برايش تعبير انتخاب كنيم .
از اين جا مى خواهم به نكته آخرم منتقل بشوم و آن اين كه متأسّفانه ما گمان داريم كه اگر كسى بهره معرفت دينى داشت، او لا محاله، مى تواند مترجم متون دينى باشد، و اين خطا را بزرگان و عالمان ما مى كنند . من از ساحت حوزه هاى علمى معذرت مى خواهم! بيشترين خطا و تقصير هم مال حوزه هاى علمى است ؛ يعنى بزرگان ما، آيات عظام ما، مراقب باشند ؛ هم خودشان به اين عرصه ها وارد نشوند (من باز هم عذر مى خواهم!) و هم اجازه ندهند كه شاگردانشان وارد شوند.
يك عالم دين ، بما هو عالمٌ دينى، قابليّت و استعداد ترجمه ندارد، مگر اين كه برود و صلاحيّت ترجمه بيابد ؛ يعنى اگر كسى الكافى را خوب مى فهمد، نبايد خودش را بالملازمه مترجم آن كتاب هم فرض كند . متأسّفانه بيش از نود درصد عالمان ما اين چنين فكر مى كنند. فهم وافى به قصد، از اصول الكافى پنجاه درصد راه است . من اين را ادعا مى كنم و حاضرم در جلسات مفصّل ، اثبات كنم كه حتّى پنجاه و يك درصد هم نيست ؛ پنجاه درصد است.
اگر اين پنجاه درصد فهم وافى به مقصود نباشد، در ترجمه ، خطا رخ مى دهد؛ امّا پنجاه درصد ديگر ، اين است كه زبان فارسى، نيازهاى اين نسل و ظرفيت هاى اين زبان را بدانيم . بسيارى از ما هنوز نمى دانيم كه ما در زبان فارسى براى صيغه مبالغه عربى ، ساختار داريم ؛ يعنى بُن مضارع بعلاوه الف ، يا فلان چيز ساختار است براى صفت مشبّهه . سميع را كه بايد شنوا ترجمه كنيم، يك وقت مى گوييم شنونده، يك


گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي
390

قِرانى ترجمه مى كند . خيلى از خوانندگان و مخاطبان امروز ، فكر مى كنند كه يك دِرهم، واقعا يعنى يك قِران! ايشان درست است كه مدّ نظر مباركش اين است كه بگويد، پيراهنى كه بر تن امير مؤمنان عليه السلام بوده، چهار قران بيشتر نمى ارزيده (يعنى زهد ايشان را حكايت كند)؛ ولى در مقام ترجمه، سليقه من شايد غلط باشد! من مى گويم مترجم چنين حقّى ندارد كه اين طور انتقالِ مفهوم كند.
در اصول الكافى آمده كه حضرت، فلان كس را به سوى ابن كواء و يارانش روانه نمود . ايشان به جاى ابن كواء و يارانش مى گذارد، خوارج. خُب اينها تصرّفاتى است كه هيچ لطفى هم ندارد.
در روايتى آمده كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله داشتند يكى از اتاق هايشان را تعمير مى كردند : «هو يعالج بعض حجراته» كه ايشان ترجمه فرمودند : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، ديوار حصيرى خانه اش را اصلاح مى كرد . ديوار از كجا درآوردى؟ حصيرى اش كجا بود؟ بعد مترتّب بر اين، در ادامه ترجمه روايت، چيزهاى ديگرى هم فرمودند. حتّى در ترجمه آيات قرآن چنين است، «إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَـقِيكُمْ» در ترجمه فرمودند : «ديو مرگ كه شما از چنگالش به هر سو گريزان هستيد» . اين ديو مرگ چيست كه از جيب خود در مى آورى و مى گذارى در كاسه اين آيه خدا! ضمن اين كه شما مفهوم آفرينى مى كنيد، مى آيى و مى گويى، مرگ ، ديو است . آن وقت آيا در فرهنگ ما اصلاً مرگ ، ديو است؟ پس مى بينيد كه گاهى با اين افراط ها ضمن اين كه با ترجمه ، مغاير است، يك مفهوم آفرينى ها و مفهوم زايى هايى دارد كه ممكن است با حوزه مفهومى و فرهنگى مغايرت داشته باشد.
در بُعد تفريط هم ترجمه جناب آقاى حسن زاده ، سرشار از اين موارد است . ما در زبان فارسى ، از اين جمله چه مى فهميم : «چيزى نبايد به وسيله آنچه خدا خواهد ، اراده كند و تقدير حكم نمايد»؟ يكى از مهم ترين ايرادهاى ترجمه متون دينى ما اين است كه ما دقيقا عربى سخن مى گوييم و عربى مى نويسيم ؛ فقط بعضى از واژگان را

  • نام منبع :
    گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 110925
صفحه از 422
پرینت  ارسال به