393
گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي

من موضوع جلسه را در سه محور عرض كرده بودم . پاره اى از يادآورى هاى جناب استاد حسينى، يادآورى هاى بسيار لازم و ارزشمندى هستند كه حتما مترجمان بايد به اينها توجّه كنند . دار الحديث هم ان شاء اللّه آن رسالتى را كه بر عهده دارد ، دنبال خواهد كرد . ضمنا يادآورى كنم كه گرچه همه موارد مذكور ، نفيا و اثباتا قابل استفاده هستند ، امّا دوستان تلاش كنند كه محور بحث را به سمت همين نقد «اصول الكافى» و ارائه راه كار ترجمه آن ببريم. ادامه بحث را پى مى گيريم، با سخنان جناب استاد محمّد على سلطانى.

بسم اللّه الرحمن الرحيم . با تشكر از فاضِلَيْن محترم و اساتيد عزيز. مطالبى را كه استاد ولى و جناب آقاى ژرفا فرمودند، بسيار مفيد و قابل استفاده بودند ، مخصوصا براى خود من. به خاطر اين كه بحثمان جنبه تكرارى پيدا نكند، چند نكته ديگر اضافه بر مطالب مطرح شده ، خدمتتان عرض مى كنم. به نظر مى رسد كه در ترجمه متون دينى، بايد بين ترجمه قرآن و نهج البلاغه و صحيفه سجّاديه با ديگر متون دينى، (مخصوصا متون روايى) ، يك فرقى بگذاريم . شايد ترجمه قرآن و نهج البلاغه و صحيفه سجّاديه ، از يك جهت هايى آسان تر و راحت تر از ترجمه روايت باشد.
من اين طورى فكر مى كنم ؛ دليل آن هم اين است كه قرآن و نهج البلاغه و صحيفه سجّاديه و امثال اينها، از يك سنخ بيانى برخوردار هستند و وقتى كه به يك زبان ديگر منتقل مى شوند ، چه زبان فارسى يا غير فارسى ، آثار منفى شان از ترجمه نارسا ـ كه بيشتر ناشى از انتقال هست ـ ، خيلى كمتر از جايى است كه يك روايت ، به زبان ديگرى ترجمه شود . علّتش را توضيح مى دهم. قرآن و نهج البلاغه و صحيفه سجّاديه و امثال آن ، بحثشان روشن است ؛ چون قرآن كه قطعى الصدور است، در مورد صحيفه سجّاديه هم تا حدود زيادى صدورش محرز است، و متن هم به گونه اى به انسان نشان مى دهد كه اين، سخن ائمّه است و بازتاب منفى ناشى از ترجمه، يا در آنها نيست و يا بسيار كم است ؛ امّا رواياتْ اين گونه نيستند ؛ به خاطر اين كه روايات در علوم و دانش هاى ديگر ، كاربرد دارند، مثلاً ما روايات فقهى داريم، روايات كلامى داريم،


گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي
392

وقت مى گوييم شنوا، يك وقت چيز ديگرى مى گذاريم، در حالى كه هر كدام از اينها در زبان فارسى تعريف دارد . مترجمى كه مى خواهد به سراغ متون دينى برود، به اعتقاد من، بايد حتّى بيش از كسانى كه با اقراض ديگر به ادبيات فارسى مؤانست و آشنايى دارند، آشنا شود و ظرفيت هاى واژگانى، تعبيرى، ساختارى، دستورى، و در آخر ، معانى بيانى زبان فارسى را بشناسد . آن وقت ، نه به آن افراط بيفتيم كه مثل جناب آقاى بهبودى، هم قرآنمان و هم حديثمان بشود پر از تحريف و تصرّف و نه از اين طرف، مثل خيلى از بزرگواران ديگر.
من اين مطلب را مى گويم، چون سال ها اصول الكافى را به جوان ها درس داده ام . خدا شاهد است! انگار آدم در بين دو لبه قيچى گرفتار است، وقتى مى خواهد يك ترجمه اى از اين روايات را به يك نوجوان بياموزد، بس كه نازيبا، ناروان و ناسالم است! يعنى آن پنجاه درصدى كه عرض كرديم، به فهم بر مى گردد. اميدوارم يك روزى برسد كه آن قدر در ترجمه متون دينى ، وسواس و دقت و شكيبايى به خرج بدهيم كه وقتى مى خواهيم اين بحث ها را با هم مطرح كنيم، بگوييم : چه كنيم كه نمره ترجمه متون دينى را از شانزده و هفده ، به نوزده و بيست برسانيم، در حالى كه امروز داريم بحث مى كنيم كه نمره ترجمه متون دينى ، از هفت و هشت، برسد به دوازده و سيزده!

خيلى ممنونم جناب آقاى ژرفا! چون از جناب آقاى حسن زاده نام برده شد، يادآور شوم كه دو تا آقاى حسن زاده داريم كه هر دو بر روى «اصول الكافى» كار كردند : يكى استاد علّامه حسن زاده آملى هستند كه در زمان مرحوم آقاى غفارى ، اعراب گذارى «الكافى» را بر عهده داشتند و دستى در ترجمه نداشتند. فاضل ارجمند ديگرى هم هستند كه آقاى صادق حسن زاده نام دارند و «اصول الكافى» را چند سال پيش ، ترجمه كردند و چاپ شد. اين را عرض كردم تا مبادا بين اين دو نفر ، اشتباهى صورت گيرد.

  • نام منبع :
    گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 110918
صفحه از 422
پرینت  ارسال به