397
گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي

هم جمع كند و يك نظمى به آنها بدهد ؛ امّا شرايط به گونه اى بوده است كه پذيرش حجّت در بين مردم ، نياز به پشتوانه قوى داشته است ؛ چون وقتى مى گفتند امام عليه السلام غايب است و مدّتى هم از آن گذشته و هنوز هم خبرى نيست، خيلى ها به ترديد افتادند و اين ترديد ، باعث شد كه مسئله امامت در ذهن دانشمندان شيعه آن زمان ، بسيار مهم جلوه كند و تلاش كنند كه آن را اثبات كنند . لذا شما در همين الكافى مى بينيد كه مرحوم كلينى در جاهاى ديگر، در گزينش روايات ، دقّت بيشترى دارد ؛ امّا خودش تصريح مى كند كه وقتى به مقام اثبات حجّت مى رسد، يك مقدار ، راحت تر و وسيع تر با آن برخورد مى كند . به نظر من، همين باعث شده است كه يك روزنى باز شود كه بعضى از روايات ساختگى را در آن پيدا كنيم . بسيارى از رواياتى كه خيلى نمى توان بر آنها تكيه كرد، در بحث تحريف قرآن مطرح اند . اين هم يكى از مشكلات مترجمان است.
مطالبى مثل : «الكافى كافٍ لشيعتنا» ؛ كافى ، صحيح ترين كتاب شيعه است و امثال اينها، كتاب را صد در صد مقدّس كرده . بنا بر اين وقتى منتقل مى شود به يك جامعه، آن جامعه ، حرفى را كه در اين كتاب است ، راحت مى پذيرد كه به نظر من ، اثر منفى گسترده اى دارد. مترجم بايد شرايط يك مترجم را داشته باشد : هم زبان مقصد را خوب بداند، و هم زبان مبدأ را و هم علومى را كه به گونه اى به متنى كه مى خواهد ترجمه كند ، وابسته است، آگاهى داشته باشد .
غير از اينها، من فكر مى كنم كه بايد در مورد ترجمه متون روايى ، يك تصميم گيرى جمعى كنيم ؛ يعنى ببينيم كه آيا بايد واقعا همه چيز را ترجمه بكنيم، يا گزينشى ترجمه كنيم، اگر بخواهيم گزينشى ترجمه كنيم، بر چه اساسى گزينش بكنيم . متأسفانه در جامعه ما تلقّى اين است كه ترجمه، يكى از كارهاى بسيار ساده است و نوشتن، كارش مشكل تر از ترجمه است، در حالى كه كاملاً عكس اين جريان است .


گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي
396

مى دانيم مثلاً، آن را زراره نقل كرده است؛ امّا آيا زراره ، كلمه به كلمه سخن امام را نقل كرده است؟ يا نه، در جلسه اى بوده و امام سخنى فرموده است و ده نفر هم اين جا نشسته بودند، با توجّه به اين كه امكانات نوشتارى در آن زمان هم واقعا محدود بوده، بنا بر اين ، اينها وقتى سخن را مى شنيدند، بعد ، آن سخن را در قالب الفاظ خودشان براى ديگران نقل مى كردند؟ البته اين به آن معنا نيست كه همه اين گونه بودند، نه! در بين محدّثان و راويان ما كسانى بودند كه در جلسه مى نوشتند ؛ امّا عدّه اى نيز بودند كه در جلسه نمى نوشتند ؛ مى شنيدند و بعد مى آمدند در جاى مناسب ، قلم بر مى داشتند و آن چيزى كه از كلام امام فهميده بودند ، آن را منتقل مى كردند . در اين شرايط، افراد با توجّه به اين كه حافظه هاى مختلفى داشتند، مى بينيد كه يك روايت ، به شكل هاى مختلف نقل شده است .
گاهى بخش هايى از آن محتوايى كه امام عليه السلام فرموده است، فراموش شده و لذا خيلى جاها، شما مى بينيد كه روايت با اين كه سندش صحيح است ، امّا مى بينيد كه متن به گونه اى است كه بعضى جاها با بعضى جاهايش هم خوانى ندارد . اين گونه هم نيست كه بگوييم همه اين موارد در نوشتن نسخه اشتباه شده است . گاهى شخصى كه نقل كرده، همه محتوايى را كه از امام شنيده ، در ذهنش نبوده كه منتقل كند . بنا بر اين ، يك جاهايى از روايت افتاده و شايد جاهايى هم به بيان خودش بوده است. توده مردمى كه كتاب ها را مى خوانند ، به اين مسائل توجّه نمى كنند و همه آنچه را كه به يك زبان ديگر منتقل مى شود، به عنوان سخن پيامبر صلى الله عليه و آله و سخن ائمّه عليهم السلام و حجّت مى دانند . اين هم يكى از مشكلاتى است كه مترجم دارد.
در خصوص الكافى ، باز يك مشكل مضاعفى داريم و آن اين است كه نگارش آن ، در يك شرايطى بوده است كه تشيّع ، گرفتار يك آشفتگى سياسى بوده، امام عليه السلام غايب شده و تشيّع ، يك مركزيّت مستقلى ندارد كه براساس آن ، راهش روشن باشد . روايات زيادى به اين شكل بوده . يك بزرگوار ، كمر همّت مى بندد تا اين روايات را با

  • نام منبع :
    گفتگو ها و گفتارها درباره کليني و الکافي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 110893
صفحه از 422
پرینت  ارسال به