«دونَ» گاهى به معناى در برابر است، گاهى به معناى به غير است، گاهى به معناى به جاى است . معانى اش مختلف است. در اين جا «من عَبَدَ الاسم دون المعنى» يعنى كسى كه اسم را بپرستد و نه مسمّا و نه معنا را . ايشان معنا كردند، كسى كه تنها نام خدا را بدون صاحب نام بپرستد كه اين مفهوم ، مخالفش اين است كه پس اگر نام خدا را با مسمّا پرستيد، اشكالى ندارد . اين ، اشتباه بزرگى است كه از دست ايشان در رفته است.
در جاى ديگر مى گويد: «فإن رأيتَ يا سيّدى تعلِّمنى من ذلك ما اقف عليه ولا عجوزه فالت متتولاً ؛ سرور من! اگر شما صلاح مى دانيد كه به من چيزى را ياد بدهيد كه نسبت به او آگاه بشوم، بر من منّت گذاشتيد كه اين چيز را به من ياد داديد» كه ايشان ترجمه كردند: اگر صلاح بدانيد ، به چاكر خود لطف كنيد و به من بياموزيد، آنچه را كه بر آن بايستم و از آن تجاوز نكنم، انجام مى دهم. آن وقت ، «فالت متتولاً» يعنى چه؟ يعنى بر سر من منّت گذاشتيد.
يك جا به مرحوم مجلسى اشكال مى گيرد كه به نظر مى آيد اشتباه از جانب خود ايشان باشد. امام عليه السلام مى فرمايد: «انَّ اللّه عزَّ وجلَّ لا يقبض العلم بعد ما يهبطه؛ خداوند ، بعد از اين كه علم را فرو فرستاد، ديگر آن را جمع نمى كند» . «ولكن يموت العالم فيذهب بما يعلم ؛ امّا عالم كه مى ميرد، علمش هم با خودش مى ميرد» . «فتليهم الجفات ؛ آدم هاى غليظ و خشن و ستمگر بر اينها مسلّط مى شوند» . «فَيضلّون ويُضِلّون ؛ اينها هم خودشان گمراه اند و هم گمراه مى كنند» كه ايشان نوشتند: ليكن عالم كه مى رود علمش مى رود و جاى خود را به مردم خُشك و خشنى مى دهد كه گمراه اند و گمراه كننده و چيزى كه بطن و ريشه ندارد ، خير ندارد . مجلسى رحمه الله، «تليهم» را از ماده ولايت گرفته، و چون به نظر درست نيامد، ما از ماده «وَلىَ» يا «يلى» گرفتيم.
من مى گويم، تليهم از همان ماده ولايت است ؛ چون ضمير مفعولى اش جمع