و يك جا مى گويد ، نورانى است . نعوذ باللّه خودش نمى داند چه مى گويد! من بايد بگويم كه مرحوم مجلسى با همه بزرگى اش اين جا را اشتباه كرده : «انّ الجواد قد يكبو» .
از آن طرف ، آقاى بهبودى، هشتاد جلد بحار الأنوار را تصحيح كرده و پاورقى هاى فراوانى بر آن نوشته، در حالى كه مطالبى است كه اشكالات زيادى دارد . يك عدّه به ايشان اعتراض كردند كه شما چرا پاورقى مى نويسى؟ ايشان هم آن جا امضا كرده: «المحتجّ بكتاب اللّه على الناصب، محمّد باقر بهبودى ؛ كسى كه با كتاب خدا بر ناصبى احتجاج مى كند» . علماى نجف كه به تو مى گويند اين پاورقى را درست بنويس و حديث را درست تفسير كن ؛ چون اين تفسيرى كه تو مى كنى ، درست نيست، آيا اينها ناصبى هستند؟ متأسفانه اين افراط و تفريط وجود دارد. انسان بايد حواسش را جمع كند . خطّ متعادل هم كه مى دانيد از مو باريك تر است و از شمشير تيزتر . آن شخص گفت كه صراط از مو باريك تر است و از شمشير تيزتر، گفت: آقا بگو راه نيست ، خيالمان را راحت كنيد!
جناب استاد خيلى ممنونم. خُب ، بحث هاى نظرى ترجمه ، هم كم گفته شده ، و هم بسيار پُر دامنه است و لازم است كه درباره اش بيش از اينها بحث شود . مستحضريد كه در كشور ما ساليان درازى است كه امر ترجمه ، انجام مى گيرد و در غير از مباحث ترجمه متون دينى، رشته دانشگاهى است و مصاحبه هاى زيادى از مترجمان درباره كيفيت ترجمه منتشر شده و كتاب هاى قابل توجّهى هم در زمينه ترجمه به چاپ رسيده است؛ امّا درباره ترجمه متون دينى ، كمتر حرف زده شده، كمتر نوشته شده و كمتر بحث شده است . ما در آغاز راه هستيم و حتما بايد مباحث ترجمه را پى بگيريم تا اگر براى ما نتيجه ندهد، براى نسل بعدى ، نتيجه اى داشته باشد. به نظر من، همه حرف ها در اين نكته نهفته است كه جناب استاد فرمودند : بايد راه اعتدال را پيش گرفت . اين راه اعتدال مشخّصاتش چيست؟ بايد درباره آن بيش از آن چيزى كه گفته شده، حرف زده شود، تا يك راه عملى پيدا كنيم ؛ چرا كه متن