حق را ناديده بگيرى؟ حق را نفهمى؟ حق را خار و تحقير بكنى و فرومايه بشمارى؟ يا اين كه حق را سفاهت بدانى؟
جناب كمره اى ، در يك فاصله خيلى كوتاه (مثلاً دو سه پاراگراف) همين سفه الحق را چند گونه ترجمه فرمودند . به جهت اين كه ايشان مجموعه اى نگاه نكرده و مطالعه نكرده است، ترجمه را با توجّه به مجموعه انجام نداده . دو تا روايت بالاتر ، اين طورى ذوقش پسنديده و فرموده است كه حق را سفاهت بدانيد، و يك مقدارى پايين تر ، فرموده است كه حق را سبُك بشماريد.
روايت آورده است ـ حالا اگر اصل اخبار درست باشد ـ ، وقتى امام حسين عليه السلام به دنيا آمدند، مادر بزرگوارشان از تولّد ايشان ناخشنود بودند و كراهت داشتند . در روايت آمده است : «تكرهُ» . خدا وكيلى ، وقتى ما اين را بخواهيم ترجمه كنيم اگر مجموعه تعاليم را ببينيم، مجموعه اخبار و روايت را ببينيم، چه چيز از اين مى فهميم؟ مرحوم آقاى كمره اى ترجمه فرمودند كه در دنيا ديده نشد كه مادرى پسر زايد و بدش آيد .
سجع هم يكى از ويژگى هاى ترجمه اش است. يعنى حضرت فاطمه عليهاالسلام پسر بزايد و بدش بيايد! آيا مى شود؟ از واژه تكره مى توان چنين برداشتى كرد؛ امّا آيا اين برداشت، برداشت مجموعه اى و منظومه اى است؟ آن قدرى كه بنده حقير مى فهمم اين است كه به دلش بد افتد، نگران شود ؛ نه اين كه بدش بيايد ؛ بلكه به جهت اخبارى كه پيامبر صلى الله عليه و آله راجع به شهادت ايشان فرموده بودند . اين ، زمين تا آسمان فرق دارد!
روايت داريم كه اگر كسى بر خويشاوند خودش خشم ورزيد، برود به او نزديك بشود و با او تماس برقرار كند . در روايت ، توصيه شده كه او را در آغوش بگيرد . ايشان ترجمه فرمودند : هر مردى بر خويشاوندى خشم كرد، به او نزديك شود و خود را به او بسابد ؛ زيرا چون رَحِم ساييده شود، آرام گردد : «فاليمسّه فإنَّ الرحم اذا مسّت سكنت». حيف نيست روايت هايى به اين قشنگى و علو را اين طورى ترجمه