علم آموزى پيش نمى آمده است . بگذريم از اين كه گاهى متعصّبان اهل سنّت يا شيعه ، با هم درگير مى شدند، جنگ مى كردند، و كتاب خانه هاى همديگر را به آتش مى كشيدند . اينها بوده ، ولى فضاى علمى آن جا اين طورى بوده كه با سعه صدر با هم مباحثه مى كردند و بسيار از زمان ما هم بهتر بوده است . در زمان ما كه خيلى آزادى هم هست، گاهى تعصّب ها و جاهليت ها نمى گذارد كه بحث بشود . فورى تكفير و تفسيق مى كنند . فورى چنين شخصى را متّهم مى كنند . با اين كه دانش ، جاى اين حرف هاست ، يعنى بايد اوّل شك كرد، و بعد تحقيق كرد و به يك نقطه اى رسيد . راه رسيدن به حقايق، همين است كه انسان ، سينه اش را باز كند، و هر سؤالى را كه در ذهنش دارد ، با ديگران مطرح كند .
در گذشته ، چهارصد فرسخ، يا حتّى هزار فرسخ مى رفتند تا يك كسى را پيدا كنند، و حرفى را كه ترديد داشتند ، با شنيدن از زبان آن شخصيت ، تحكيم كنند . اين ، شيوه خيلى خوبى بود . همين جُندى شاپور را كه شما نگاه مى كنيد ، اين جا كه فقط جاى مسلمان ها نبود! از زمان ساسانيان ، به عنوان يكى از پايگاه هاى علمى مهم دنيا شناخته مى شد . همه نوع فِرَق و اديان هم در آن جا بودند، از مشركان گرفته تا موحّدان خالص . آنها با هم مباحثه مى كردند و اين گونه است كه علم پيشرفت مى كند . حقيقتا ما بايد در مقابل پاسخ هايى كه در بحث و مناظره و احتجاج و ميزگردها و ... مطرح مى شوند ، سعه صدر از خود نشان دهيم و از آنها براى آشنا شدن با نظريه هاى ديگران و دانش روز ، استفاده كنيم . اين شيوه در بغداد آن زمان ، انجام مى شده است .
مرحوم كلينى در بغداد، بر همه اين نحله هايى كه وجود داشته، مسلّط بوده است . ايشان از اين موقعيتشان استفاده كردند و اگر مى خواستند ، مى توانستند الكافى را نيز مثل بحارالأنوار ، انبارى از همه منقولات بكنند . از ايشان ساخته بود ؛ چون همه متون ، در اختيارشان بود و خيلى چيزها را مى دانستند. ايشان در الكافى ، بحث هاى مورد نياز را با همان تفكّر و پايه فكرى خودش آورده است . ما ، در اين زمان ، الحمد للّه هر چه