فضاى گفتگو ، سعه صدر داشته باشيم، و اين طور نباشد كه خيال كنيم در تمام بحث هايمان ما بايد بر آنها فائق شويم ؛ چون ممكن است گاهى آنها بر ما فائق بشوند. اگر هم پيروز نشدند ، باز هم بايد با روى منطق با آنها برخورد كنيم.
من فكر مى كنم كه اين فضاى موجود در ايران ـ كه در سايه انقلاب اسلامى پيش آمده ـ ، براى حوزه هاى علميه (بخصوص قم)، اتمام حجّت الهى است و اگر ما از آن ، درست استفاده نكنيم و فقط كارهايى را كه هزار سال پيش انجام شده ، تكرار كنيم ، و دوباره آنها را چاپ كنيم ، كار بيهوده اى انجام داده ايم . بدون در نظر گرفتن مقتضاى زمان و مكان ـ كه نقش اساسى در اجتهاد و تصميم دارند ـ ، نمى توان راه به جايى بُرد! امروز موقعيتى پيش آمده كه حوزه هاى علميه و فقها و علماى ما ، بايد اسلام و مكتب اهل بيت عليهم السلام را يك بار ديگر متناسب با زمان ، بررسى كنند . اين كار را مرحوم كلينى در زمان خودش انجام داد و الكافى را با مقتضاى زمان ، خلق كرد . شيخ طوسى هم با مقتضاى زمان و شرايطى كه در مقابل فرق اسلامى داشت ، توانست كتاب هاى مبسوط و خلاف و بسيارى از كتب ديگرى كه اختلافات را در معرض قضاوت و مقايسه قرار مى دهند ، خلق كند .
ما بايد از اين فضاى خوب ، امكاناتى كه در اختيارمان هست، منابع مالى اى كه مى توانيم به كار بگيريم و ارتباطاتى كه داريم ، بيشترين استفاده را ببريم . بالأخره ما عقيده داريم كه دين ما ، جهانى و ابدى است ؛ عقيده داريم كه اين دين ، قرار است بر همه اديان غلبه كند . اين ، حرف صريح قرآن است . وظيفه ماست كه مقدّمه اين كار را انجام بدهيم . معمولاً با زور ، نمى توان به جايى رسيد . امروزه منطق ، علم و دانش و استدلال و عقل است و معلوم مى شود كه در زمان مرحوم كلينى هم بوده كه ايشان كتاب عقل و جهلش را بر همه ابواب ديگر حديث ، جلو مى اندازد ؛ به خاطر وجود همين تعصّبات جاهلانه و حالات مخصوصى كه سلفى ها داشتند .
سلفى ها واقعا به اسلام خيانت كردند . از آن روزى كه شروع كردند، از خوارج