ضبط
يكى ديگر از روش هاى فهم حديث «ضبط» است. مراد از ضبط كلمه، چگونگى حركات و تلفّظ حروف كلمه، بجز حرف آخر است و ملّا صالح، عنايت كافى در اين راه، مبذول داشته است.
اين ضبط حركات، گاهى در معنا تأثيرى ندارد، از اين رو، وجهى براى آن وجود ندارد كه ضبط شود؛ امّا گاهى معناى كلمه را عوض مى كند و هر ضبطى، معناى مخصوص به خود دارد، مثلاً در عبارت «الذى لايدركنا العالى»، در يك ضبط، «العالى» آمده، امّا در ضبط ديگر «غالى» آمده و اين تعدّد ضبط در بسيارى از موارد، تعدّد معنا را به دنبال دارد و تلاش شارح، در تعيين معناى نهايى، تأثيرگذار است.
ساختار واژگان
مراد، همان صرف است كه در لغت به معناى «تغيير» و در اصطلاح، عبارت است از علمى كه از تغيير و تبديل كلمه به صورت هاى مختلف، جهت دستيابى به معناى مورد نظر بحث مى كند. در اين علم، با هر واژه، با يك مصدريابى سر و كار داريم كه بنا به كاركردهاى مختلف تغيير مى يابد. در شرح ملّا صالح، كمتر پيش مى آيد كه واژه اى را توضيح دهد، امّا ساختار آن را بررسى نكند؛ مثلاً در جمله «ألم تروه» در حديث ، سه وجه «مجرّد معلوم» ، «مزيد معلوم» و يا «مزيد مجهول» را ممكن مى داند. تحليل صرفى، با تبيين معنا توأم مى شود و اين، نشان از نزديكى دو دانش: «صرف» و «فقه اللغة» است. ملّا صالح، حتّى از تحليل ساختارى حروف نيز غفلت نكرده است، چنان كه «لكيما» را بررسى و تجزيه نموده است.