روش‏شناسى شرح ملّا صالح مازندرانى بر اصول و روضه « الكافى » - صفحه 166

ط. مباحث فقهى

علم فقه، عبارت است از: آگاهى يافتن به احكام شرعى فرعى از ادله تفصيلى آنها. ملّا صالح، اصول و روضه الكافى را شرح كرده، ولى فروع را شرح نكرده است. با وجود اين ، در برخى موارد، مباحث فقهى را نيز مطرح كرده و تأكيد مى كند كه فقه در احاديث، غير از آن چيزى است كه در عرف متأخّران، رايج شده است.
مراد از فقه در احاديث، «بصيرت در امر دين» است، برخلاف معناى مصطلح امروزى كه بر «علم به احكام شرعى و فرعى، با استفاده از ادله تفصيليه» اطلاق مى شود. اكنون به نمونه اى از اين مباحث فقهى اشاره مى گردد:

1. تكليف و تقليد

اوّلين بار، در شرح مقدّمه مؤلّف، به اين بحث پرداخته شده است. در آن جا آمده كه شرط تكليف و اين كه فرد، مخاطب امر و نهى واقع شود، عقل است و اين آگاهى در اصول، بايد مبتنى بر استدلال و برهان باشد. البته ايشان در جايى ديگر، خلاف نظر خود را ابراز كرده و علّامه شعرانى، اين امر را از شارح، عجيب قلمداد مى كند.

2. قياس

شارح، ذيل عبارت: «من عمل بالمقاييس»، توضيح مى دهد كه مراد از قياس، «مما يقدر به الشى ء و يوزن به» است و قياس، عبارت از اثبات حكم اصل در فرع، به جهت اشتراك آن دو در علت است و مراد از عمل به قياس، اعتقاد به حجّيت آن. وى در شرح حديث سيزدهم از باب بدع و قياس، شبهه اى قوى در باب قياسْ مطرح مى كند و پاسخ مى دهد و علّامه شعرانى، با اشاره به اين كه شبهه، قوى است، جواب را كافى نمى داند و پاسخى كامل و دقيق تر مى دهد.

صفحه از 178