اشكال مؤلّف «كسر الصنم»
روايت يكم و چهارم باب 61 و روايت دوم باب 112 ، صريح در تحريف قرآن است ؛ امّا در باب 93 مى گويد كه كلّ قرآن را جز على عليه السلام و ائمّه ، كسى جمع نكرده است و اين قرآن در ميان مسلمانان ، قرآن اصلى نيست . همچنين باب 164 و 165 ، موهم تحريف اند .
نقد و بررسى: همان طور كه بيان شد ، نقل روايت ، هيچ خدشه اى به ناقل آن وارد نمى كند و نمى شود گفت كه نظر ناقل ، همين نقل بوده است . اشكال او در مورد جمع القرآن نيز ربطى به تحريف ندارد و با مطالعه خودِ روايات ، مى فهميم كه علم تمام قرآن ، از حيث تفسير و تأويل و ظاهر و باطن ، نزد ائمّه عليهم السلام است ، و منظور از «جمع القرآن» به قرينه اين كه همه ائمّه معصوم عليهم السلام را مى آورد ، حفظ و نگهدارى آن است ، گرچه عنوان كلام ، به ظاهر ، موهن تحريف باشد . البته درباره معناى اين روايات در كتاب هاى بسيارى چون : صيانة القرآن عن التحريف ، اثر مرحوم آية اللّه معرفت ، توضيح داده شده است .
6 . وجود غاليان در اسناد «الكافى»
اشكال مؤلّف «كسر الصنم»
بيشتر راويان مرحوم كلينى ، افرادى غالى و خرافى هستند و افكار آنها غلوآميز و مخالف قرآن است . وى تقريبا مى خواهد مسئله را طورى جلوه دهد كه كلينى هم طرفدار غلو است .
نقد و بررسى: غلو در همه اديان بوده است ، مثلاً خداوند به اهل كتاب مى گويد : در دين خود غلو نكنيد و پيرو حق باشيد . و در روايات بسيارى نيز آمده كه طبق آيات و روايات ، غلو ، نهى شده است . تهمت غلو ، بيشتر به شيعه و پيروان آن زده شده است كه آگاهان به سيره و روش شيعه ، مثل محمّد غزالى ، و... اين كار را محكوم كرده اند . در مورد طعن برقعى به مرحوم كلينى بايد گفت كه اولاً ، رجاليون ، در مورد حدّ و مرز غلو ، اختلاف نظر دارند و تعريف درستى از آن نشده است كه بتوان غالى را از غير غالى ، شناخت ؛ ثانيا ، مرحوم كلينى ، خود ، يكى از مبارزان با غلو بوده است و كتاب او به نام ردٌّ على القرامطه ، گواه همين معناست . اين كه شايد راويانى از او غالى باشند ، دليل نمى شود كه او را طرفدار غلو بدانيم .