بحث را باید در نوشتاری مستقل پی گرفت.
نتیجه
تلاش برای درک صحیح مفاهیم ارائه شده از کاربرد «حدیث» و «روایت» در محدوده نمونههایی است که رواج بیشتری داشته است. بنا بر این، ممکن است نمونههایی به دست آید که مشتمل بر مفهومی تازه باشد.
این نکته را نباید از نظر دور داشت که مفاهیم برخی از واژهها در طول زمان دستخوش دگرگونیهایی شده که کاربرد آنها را متحول نموده است. همچنین ممکن است برخی از محققان، واژهای را در معنایی خاص استخدام نموده باشند. هدف از گردآوری این مجموعه، بررسی کاربردهای آن در منابع قدما فارغ از فراگیری یا اختصاص آن کاربردها بوده است. بنا بر این، گاه ممکن است استفاده از برخی منابع از سوی قدما، سبب انتقال اصطلاحی خاص به اثر جدید شده و نوعی چندگانگی در استعمال را پدید آورده باشد.
از مجموع آنچه در باره کاربرد «حدیث» و «روایت» در عصر قدما گذشت، روشن میشود:
1. «حدیث» و «روایت» هم از جهت معنای لغوی و هم به لحاظ کاربرد، دارای معانی متفاوت بودهاند. تفاوت در مفهوم این دو واژه آن گاه که با یکدیگر به کار روند، روشن است؛ اما استعمال آن دو در معنای نزدیک به هم در کاربرد انفرادی آنها بعید نیست.
2. با توجه به نمونههای ارائه شده از منابع مورد استناد، میتوان ادعا نمود که «حدیث»، با توجه به معنای لغوی آن، در این منابع به احادیث موجود در آثار اطلاق شده است. در بیشتر موارد این مجموعه، گزینشهای حدیثی مؤلف از آثار دیگران بوده است. روشن است که نقل «حدیث» و درج آن در اثری حدیثی، اگر به معنای پذیرش و هماهنگی آن با دیدگاه مؤلف باشد، میتوان آن را به منزله گفتار خود شخص دانست و تعبیر «حدیثه» را برای آن به کار برد؛ اما روایت، با توجه به معنای لغوی آن، یعنی نقل و گزارش، گزارشی از کار دیگران بوده است که مصداق بارز آن را میتوان نقل و گزارش کتب و نوشتههای پیشینیان دانست.
3. بخش قابل توجهی از استعمالات واژه «روایت»، به روایت کتاب اختصاص داشته است. البته روایت بخشی از یک کتاب، در هنگام تألیف یک اثر حدیثی، همچنین درج احادیث یک منبع در تالیف کتاب جدید، خود از مصادیق روایت بوده است. پس نقل