پذیرش واجب میشمارد. وی معتقد است اگر قرینهای وجود نداشته باشد، باید در عمل به این روایات توقف کرد. شیخ طوسی همین نکته را علت توقف مشایخ از پذیرش بسیاری از احادیث و استثنای برخی از آنها در روایت مصنفات دانسته است.۱ بنا بر این، مشایخ در صورت فقدان اعتبار خبر، آن را روایت ننموده و یا در فهارسشان چنین محتوایی را از جمله مرویات خویش استثنا نمودهاند.
در ادامه این مباحث استعمالات گوناگون «روایت» _ که به شکلی صریح یا ضمنی، معنای اعتبار حدیث یا منبع از آن فهمیده میشود و یا مستلزم اعتبار بوده _ گرد آمده است.
5-5-1. روایت نکردن از برخی راویان
شواهد غیر قابل انکاری وجود دارد که نشان میدهد، مشایخ حدیث در عصر حضور و اوایل دوران غیبت، با بررسی دقیق به روایت یک اثر حدیثی همت گماشتهاند. نتیجه این کار عدم روایت آثار برخی راویان بوده است.
مواردی که در آنها از عباراتی چون: «لا أروی لكم أنا عنه شیئاً»،۲ «لا أستحل أن أروی عنه حدیثاً واحداً»،۳ «لا أستحل أن أروی أحادیث...»۴ آمده، نمونههایی از عدم روایت از این افراد بوده است.
همچنین بر اساس گزارش کشی أحمد بن محمد بن عیسی تا زمانی که بر این باور بود که حسن بن محبوب در روایت از أبی حمزة الثمالی مورد اتهام است از وی چیزی (= حدیثی/کتابی) را روایت نمیکرد.۵
1.. «و لأجل ذلک توقف المشایخ عن أخبار کثیرة هذه صورتها و لم یرووها و استثنوها فی فهارسهم من جملة ما یروونه من التصنیفات» (عدة الأصول، ج۱، ص۱۵۱).
2.. «ذکر حمدویه بن نصیر، أن أیوب بن نوح، دفع الیه دفتراً فیه أحادیث محمد بن سنان، فقال لنا: ان شئتم أن تکتبوا ذلک فافعلوا، فانی کتبت عن محمد ابن سنان و لکن لا أروی لکم أنا عنه شیئاً، فانه قال قبل موته: کلما حدثتکم به لم یکن لی سماع و لا روایة انما وجدته» (اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۷۹۵، ح۹۷۶).
3.. «قال ابن مسعود: سمعت علی بن الحسن بن أبی حمزة کذاب ملعون، قد رویت عنه أحادیث کثیرة، و کتبت تفسیر القرآن کله من أوله الی آخره، الا أنی لا أستحل أن أروی عنه حدیثاً واحداً» (همان، ص۷۰۶، ح۷۵۶. نیز، ر.ک:، ص۸۲۷، ح۱۰۴۲).
4.«قال حمدویه: کتبت أحادیث محمد بن سنان، عن أیوب بن نوح و قال: لا أستحل أن أروی أحادیث محمد بن سنان» (همان، ص۶۸۷، ح۷۲۹). نیز: «قال عبد الله بن حمدویه: سمعت الفضل بن شاذان، یقول: لا أستحل أن أروی أحادیث محمد بن سنان» (همان، ص۷۹۶، ح۹۷۸).
5.«قال نصر بن الصباح: أحمد بن محمد بن عیسی لا یروی عن ابن محبوب، من أجل أن أصحابنا یتهمون ابن محبوب فی روایته عن أبی حمزة، ثم تاب أحمد بن محمد فرجع قبل ما مات» (همان، ج۲، ص۷۹۹، ح ۹۸۹).