و غلط میشد. او بردهای از اهالی جرجان بوده و مولایش او را بین آزاد شدن و کاتب حدیث شدن مخیر کرده بود و او کتابت حدیث را اختیار کرد و لذا احمد و یحیی میگویند اگر روایتی غلط بود، او تشخیص نمیداد و همان حدیث غلط را نقل میکرد.۱
در کذب و وضع حدیث و متروک الحدیث بودن و تضعیف عبد الرحمن بن عمرو بن جبله نیز در کتب اهلسنت و شیعه اتفاق نظر وجود دارد.۲ وی نیز از اهالی بصره بوده است.۳
اما در باره عبد الوارث بن ابراهیم اطلاعات چندانی در کتب روایی و رجالی وجود ندارد. سمعانی او را اهوازی۴ و یاقوت نیز او را خوزستانی۵ معرفی کرده است و ذهبی فقط میگوید وی شیخ طبرانی بوده و به سال 283ق، وفات کرده است.۶
هیثمی در مجمع الزوائد۷ آورده است ابو عبیده عبد الوارث بن ابراهیم را نمیشناسد. او همچنین، ذیل باب اخذ الضعیف من القوی،۸ حدیث طبرانی را ذکر کرده مینویسد:
۰.و فیه جماعة لم اعرفهم.
بنا بر این، بر اساس تحلیل سند و رجالشناسی، بر طبق سنت علمای مسلمان، روایت جابر بن سمره روایتی مجعول است و شاید با حضور واضعانی چون عبد الرحمن بن عمرو بن جبله _ که خود از اهالی بصره است _ برساخته شده و به یک صحابی اسناد داده شده و با دست طبرانی برای آیندگان ثبت گردیده است. از دیدگاه مستشرقان، شاید او میخواسته با این طریق و نه طریق ابو بکره، برای روایت خود اعتبار بیشتری احراز نماید.
چنان که از بررسی رجال روایت «لن یفلح» با هر دو طریق ابو بکره و جابر بن سمره مشخص گردید، زادگاه این روایت بصره است.
«ینبل» در تاریخگذاری روایات فتنه زنان، رواج احادیث علیه زنان را در بصره بیش از نواحی دیگر کشور اسلامی دانسته و بصره را پیشگام پیدایش چنین روایاتی میداند و معتقد
1.. همان، ج۳۰، ص۴۴۷.
2.. الجرح و التعدیل، ج۵، ص۲۶۷؛ المجروحین، ج۱، ص۱۹۱؛ سؤالات الآجری لابی داود، ج۲، ص۱۱۳؛ سنن دار القطنی، ج۱، ص۱۷۰؛ نصب الرایة، ج۱، ص۱۰۸؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۳۰۵؛ الاصابة، ج۱، ص۲۴۵؛ الوضاعون و احادیثهم، ص۲۰۲ و ۴۲۸ و کتب بسیار دیگری.
3.. طبقات الحنابلة، ج۱، ص۱۳۱.
4.. الانساب، ج۱، ص۱۱۰.
5.. معجم البلدان، ج۱، ص۱۵۰.
6.. تاریخ الاسلام، ج۲۱، ص۲۱۷.
7.. مجمع الزوائد، ج۵، ص۲۰۹.
8.. همان، ج۴، ص۱۹۷.