است روایاتی که از طریق معتمر، یحیی بن سعید قطان، عبد الوارث بن سعید، اسماعیل بن علیه، یزید بن زریع، سلیمان بن طرخان تمیمی، ابو رجاء عمران بن ملحان (ابن قیم)، العطاردی، شعبه، حماد بن سلمه _ که همه بصری هستند _ علیه زنان رواج یافته است، به خوبی میتوان غلبه روایات مذمت زنان در این منطقه را شاهد بود.۱
بصره اندکی بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شاهد انشقاق دو گروه از صحابیان بوده و دوران سختی را در این رویارویی تجربه کرده است؛ ولی آنچه برای ذهنیت مردم باقی ماند جنگ بیحاصلی بود که صدمات فراوانی به روحیه و اندیشه دینی این مردم وارد نمود و یکی از مظاهر این عدم تعادل حمله سخت و سنگین راویان این منطقه به زنان بود.
طعن بر عایشه به دلیل حضور در جنگ جمل در بصره، قطعیترین انگیزه برای رواج چنین احادیثی است که در قالب کلی و عام، علیه زنان وارد شده است و نسخههای حدیث فتنه زنان _ که ینبل به طور مفصل بدان پرداخته _ و حدیث لن یفلح _ که مورد بررسی مقاله حاضر است _ در خاستگاه مشترک بصره را میتوان شاهدی بر این ادعا دانست.
در حدیث لن یفلح با نقل حلقه مشترک اصلی ابو بکره، در طول تاریخ روایت آن، کمتر اضافاتی به صراحت مشاهده میگردد؛ گر چه تعابیر مختلفی در نوع کلمات این حدیث مشاهده میشود، ولی نقش اصلی این پیام را بر هم نمیریزد.
این حدیث در کتب بسیاری نیز نیامده است و برای مثال، مسلم _ که احادیث فراوانی علیه زنان دارد _ و ابن ماجه و ابو داود _ که در جمع احادیث مذمت زنان همت نمودهاند _ این حدیث را بیگمان دیدهاند، ولی ذکر نکردهاند. نباید نادیده انگاشت که طیالسی، بخاری، ترمذی، حاکم، ابن حجر، هیثمی، ابن کثیر و... نیز آن را در جایگاه تاریخی کتب خود قرار دادهاند و بر تاریخی بودن آن تأکید کردهاند؛ اما فقیهانی از جمله نسایی، از استناد فقهی به آن در طرح عقبنشینی زنان از جریانات اجتماعی و منع حضور آنان از محیطهای عمل و اجرایی، غافل نماندهاند.
بنا بر این، با بررسی شبکه اسناد روایتی که میگوید: «هیچ قومی رستگار نمیشوند، اگر سرنوشت خود را به حاکم زنی بسپارند»، و با توجه به ناقل غیرقابل تردید آن ابو بکره صحابی، رواج این حدیث باید زمانی بین سالهای پایانی خلافت علی علیه السلام تا سال60 (سال مرگ ابو بکره) و یا از آن به بعد باشد و نیز شاید این داستان بعد از مرگ عایشه (سال 57 یا 58) گفته شده است؛ زیرا اگر چنین سخنی در طعن عایشه گسترش مییافت، باقیمانده اصحاب
1.. ر.ک: حدیث اسلامی، مقاله دهم.