كاربرد روش‌های اصول استنباط - صفحه 53

کرده‌ است.۱ این موارد در فصل قبل، به تفصیل ذکر شدند.

پ. عموم حاصل از «ما» موصوله

نظریه مؤلّف در ذیل عبارت «لَیسَ شَی‏ءٌ أَفْضَلَ عِنْدی‏ مِنَ التَّوَكُّلِ عَلَی، وَالرِّضا بِما قَسَمْتُ»۲ از حدیث معراج:

۰.تعبیر «ما قَسَمْتُ» نسبت به همه آن‏چه در این عالم از ارزاق ظاهری و وجودی که به ما داده شده است، شمول دارد؛ به این معنا که این‌ها همه رزق الهی هستند و باید از همه راضی باشیم.۳

تحلیل مستندشناختی نظریه مؤلف

مقصود مؤلّف از این شمول، می‌تواند هر یک از عموم یا اطلاق باشد؛ اما در صورت استفاده عموم، اشکالی به ذهن می‌آید که اصولیان معتقدند «ما» باید شرطی یا استفهامی باشد تا نکره باشد و بتواند مفید عموم باشد؛ اما «ما» موصوله معرفه است و به همین دلیل نزد هیچ کس از اصولیان مفید عموم نیست.۴

پاسخ اشکال، این است که در این‌جا «ما قَسَمْتُ» دارای شمول است، گر چه معرفه باشد؛ زیرا قابل تخصیص است و محوریت صحت استثنا برای تشخیص دلالت الفاظ بر عموم نیز از قواعد اصولی است.۵

در تحلیل وجود شمول در این مورد، به سه نکته باید توجه نمود: اول، درست است موصولات جزء معارف هستند؛۶ اما معرفه عبارت است از لفظی که برای استعمال در معنایی مشخص وضع شده باشد۷ و مخاطب آن را می‌شناسد.۸ البته، «شناخت» _ که مضمون اصلی معرفه بودن است _ در شدت و ضعف دارای مراتب است.۹ دوم، جمهور در رتبه‌بندی معارف معتقدند اسم عَلَم و ضمیر و اسم اشاره، أعرف از موصول

1.. همان، ج۲، ص۴۶۶ - ۴۹۴.

2.. إرشاد القلوب، ج۱، ص۱۹۹؛ الوافی، ج۲۶، ص۱۴۲.

3.. سِرُّ الإسراء، ج۱، ص۷۰.

4.. عدة الاصول، ج۱، ص۲۷۵؛ تمهید ‌القواعد الأصولیة و العربیة، ص۱۵۴.

5.. عدة الاصول، ج۱، ص۲۷۹؛ قوانین ‌الأصول، ص۱۳.

6.. شرح الرضی علی الکافیة، ج۳، ص۲۴۰؛ الفوائد الضیائیة، ج۲، ص۱۲۱.

7.. شرح الرضی علی الکافیه، ج۳، ص۲۳۴؛ المطول، ص۱۸۸.

8.. المطول، ص۱۹۴.

9.. الفوائد الضیائیة، ج۲، ص۱۲۵.

صفحه از 70