كاربرد روش‌های اصول استنباط - صفحه 55

۰.آیا مقصود از اوتاد در این عبارت، هر کسی است که متصف به صفات مذکور در حدیث معراج باشد یا خصوص ائمه اثنی‌عشر علیهم السلام‏ است؟

مؤلّف، پس از تشکیل خانواده حدیث در موضوع أوتاد، به این نتیجه رسیده‌ که ظاهر کلام الهی در حدیث قدسی معراج دلالت دارد که این کمال، مخصوص ائمه علیهم السلام‏ نیست.۱

تحلیل مستندشناختی نظریه مؤلف

استظهار مؤلّف در تفسیر عبارت مذکور، در مرحله اول، به عموم «أوتاد» مستند است که انصراف آن به دوازده امام نیاز به دلیل دارد و مؤلّف هم با تشکیل «خانواده حدیث» به فقدان این انصراف رسیده‌ است. تمسّک ایشان به عموم نیز نه به جهت لفظ أوتاد است و بس؛ زیرا الفاظ جمع تا زمانی که دلالت بر استغراق نداشته باشند، نمی‌توانند افاده عموم کنند؛۲ بلکه این عموم به جهت اضافه «أوتاد» به لفظ «أرض» است که در حد گمان، مفید استغراق معنایی است و وقتی با تتبع مؤلّف در مجموع روایات أوتاد همراه شده است، عموم آن تقویت شده است.

مطلب بسیار مهم و راهبردی _ که در کنار بیان کاربرد تمسّک به اطلاق و عموم از مبحث چهارم و پنجم استفاده می‌شود _ این است که در رهیافت متعارف، اعتقاد بر این است که به طور کلی عمومات (و اطلاقات) کلام اولیای دین، در معرض تخصیص هستند،۳ تا آن‌جا که مشهور شده است: «ما مِنْ عامٍّ الّا وَ قَدْ خُصَّ»؛۴ اما سِرُّ الإسراء بر عکس این قاعده، در حد گسترده‌ای از عمومات و اطلاقات استفاده کرده است.

از طرف دیگر، همان طور که در تحلیل‌های مستندشناختی بیان شد، ایشان این استفاده را مستند به استنطاقِ درون‌زای متن کتاب و سنت نموده‌ است و لذا قابل خدشه نیست. این رهیافت ایشان، شایسته تحلیل‌های دقیقی است: توجیه تفاوت اطلاقات و عمومات عرفانی و اخلاقی با اطلاق و عمومات فقهی چگونه است؟ آیا روایات عرفانی و اخلاقی اقتضای خاصّی دارند که بر خلاف اقتضای تقنینی فقه، تخصیص و تقیید به پررنگی فقه در آنها مطرح نیست؟ این اقتضای خاصّ، احتمال بارزی است و خود سررشته تحلیل‌های دقیق‌تر است که خارج از موضوع و اقتضای این تحقیق است و هر یک حوزه‌های

1.. سِرُّ الإسراء، ج۴، ص۷۶.

2.. عدة الاصول، ج۱، ص۲۷۶ و ۲۹۲؛ تهذیب‌الأصول، ج۲، ص۱۶۹.

3.. كفایة الأصول، ص۲۲۶؛ محاضرات فی أصول ‌الفقه، ج۵، ص۲۵۰.

4.. قوانین ‌الأصول، ص۸۹؛ كفایة الأصول، ص۷۰.

صفحه از 70