كاربرد روش‌های اصول استنباط - صفحه 62

تحلیل مستندشناختی نظریه مؤلف

معنای مورد استفاده مؤلّف از آیات مذکور، بر اساس مفهوم لقب _ که عبارت از تعلیق حکم بر اسم است۱ _ قابل استخراج است؛ اما در این‌جا هم مانند مفهوم وصف _ که پیش‌تر ذکر شد _ این اشکال وارد است که: مشهور اصولیان جز تعدادی از اهل‏سنت مفهوم لقب را قبول ندارند.۲ پاسخ این اشکال، این است که این استفاده برای تأیید عبارتی از حدیث معراج _ که معنای مستخرج از مفهوم لقب در آیات مذکور را به صراحت بیان فرموده است _ به کار برده شده، نه به عنوان استنباطی مستقل.

11. اعتبار اصل تبادر در استظهار معنای مفردات

نظریه مؤلّف در ذیل عبارت «إِنَّ النَّبِی صلی الله علیه و آله و سلم سَأَلَ رَبَّهُ سُبْحانَهُ لَیلَةَ المِعْراجِ فَقالَ: یا رَبِّ! أَی الأَعمالِ‏ أَفْضَلُ‏؟»۳ از حدیث معراج:

۰.این سؤال رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پرسش از عمل ظاهری است؛ چون «الأَعمال»، ظهور در عمل ظاهری دارد.۴

تحلیل مستندشناختی نظریه مؤلف

مستند تحلیل مؤلّف در ظهور لفظ «عمل» در «عمل ظاهری»، می‌تواند در چارچوب استظهار عرفی، یعنی علم شخصی مؤلّف از راه تبادر یا عدم صحت سلب ارزیابی شود که از نظر اصولیان از راه‌های کشف معنای حقیقی لفظ هستند؛۵ همان طور که می‌تواند مستند به نظریه اهل لغت در کاربرد این لفظ در معنای فعالیت‌های جسمی به عنوان معنای حقیقی۶ باشد.

12. تعامل با قول لغوی در استظهار معانی مفردات

مؤلّف سِرُّ الإسراء، نظریات لغت‌شناسان را با بررسی مستمر نصوص جهت یافتن زبان خاصّ ادله، به شکل هم‌زمان به کار می‌گیرد و نظر لغویون را به عنوان یک حجّت،اصل قرار می‌دهد، اما از مقتضای ذاتی آن _ که گمان‌آور بودن است _ غفلت ندارد. بنا بر این، همواره سعی می‌کند از دلالت استعمالات مختلف الفاظ در عرف کتاب و سنت اقتباس کند و معنا را از زبان قرآن و حدیث بشنود. این مبنای متین، مورد تأیید اصولیان است؛ زیرا آنان که قول لغوی را حجت می‌دانند، نظر لغوی را تنها در بیان معنای موضوع‌له معتبر می‌دانند، نه معنای استعمالی؛۷ آن هم تنها در صورتی که از سخن او اطمینان حاصل شود.۸

در این‌جا کاربردهای قول لغوی از منظر رویکرد خاصّ مؤلّف سِرُّ الإسراء به عنوان یک فرایند الگویی در تعامل با قول لغوی ذکر می‌شود:

1. مؤلّف، در تفسیر أوتاد و أبدال، در عبارت «َكَذلِكَ أَوْتادُ الأَرْضِ لَمْ یكُونُوا أَوْتاداً إِلّا بَهذا»۹ از حدیث معراج، ابتدا معانی لغوی و عرفی الفاظ «الأوتاد» و «الأبدال» را مطرح کرده‌ و سپس آیات و روایات متضمن استعمال این الفاظ را بررسی می‌کند تا معنای لغوی آن را با مدلول روایات و قراین درون آنها مورد بررسی قرار دهد. ایشان از متن نصوص نتیجه می‌گیرد که این الفاظ دارای یک معنای عام و مشترک هستند و یک معنا که مخصوص هر یک از آنها است.۱۰ این رویکرد، به عنوان استفاده از قراین _ که از روش‌های اصولی جهت فرآیند

1.. تمهید ‌القواعد الأصولیة و العربیة، ص۱۵۶؛ اصول ‌الفقه، ج۱، ص۱۳۰.

2.. تمهید ‌القواعد الأصولیة و العربیة، ص۱۵۶؛ المحصول فی علم الاُصول، ج۲، ص۴۳۸.

3.. إرشاد القلوب، ج۱، ص۱۹۹؛ الوافی، ج۲۶، ص۱۴۲.

4.. سِرُّ الإسراء، ج۱، ص۷۰.

5.. قوانین ‌الأصول، ص۱۳ و ۱۷ - ۲۲؛ كفایة الأصول، ص۱۸ - ۱۹.

6.. المصباح ‌المنیر، ص۴۳۰؛ لسان ‌العرب، ج۱۱، ص۴۷۵؛ تاج العروس، ج۱۵، ص۵۲۱.

7.. فرائد ‌الأصول، ج۱، ص۱۷۴.

8.. كفایة الأصول، ص۲۸۷.

9.. إرشاد القلوب، ج۱، ص۲۰۵؛ الوافی، ج۲۶، ص۱۵۰.

10.. سِرُّ الإسراء، ج۴، ص۷۶ - ۶۷.

صفحه از 70