كاربرد روش‌های اصول استنباط - صفحه 67

اخلاقی، کارکردهای این دانش را به ساحتی وسیع‌تر از آن‏چه متعارف است، گسترانیده‌ و در عمل نشان داده است که این نصوص هرگز با ترجمه ساده معنایابی نمی‌شوند و استفاده از قوانین علم اصول به عنوان منطق استنباط، از ابزارهای ضروری در فهم این منابع است.

2. همه استنباط‌های مؤلّف سِرُّ الإسراء روش‌مند هستند؛ به این معنا که دارای تبیین اصولی بوده و خارج از چارچوب منطق استنباط نیستند. مبانی این روش‌ها _ که همان مستندشناسی استنباط‌های مؤلّف‌اند _ در این فصل ارائه شدند.

3. معرفی کارکرد ادعیه و حکم عقل در کنار قرآن کریم و روایات به عنوان دو منبع مهم در استنباط آموزه‌های عرفانی و اخلاقی، از نوآوری‌های مؤلّف در استنباط محسوب می‌شود.

حوزه بسیار مهم دیگر از نوآوری مؤلّف در استفاده از قواعد علم اصول این است که مؤلّف سِرُّ الإسراء، با انعطاف بخشیدن به مقتضای قواعد بر اساس دلالت‌های نصوص و جست و جو در قراین محتوایی و متنی برای سنجش این قواعد ظنی، نشان داده است که هرگز معنا و محتوا را یک‌سره در اختیار قواعد علم اصول قرار نداده‌، بلکه قواعد را در خدمت استنطاق معنا گماشته‌ است؛ به این معنا که ایشان فراموش نکرده‌ که قواعد استنباط، «ظنی» و «ابزاری» و «برآمده» از متن کتاب و سنت و ناظر به متن آیات و روایات هستند و باید خادم آنها باشند، نه حاکم بر آنها. بنا بر این، همواره سعی دارد در ضمن تمهید قواعد اصولی، در تکاپوی یافتن معنای یقین‌آور، به تدوین «خانواده حدیث» _ که سنت حسنه حدیث‌پژوهان است _ دست زند و پس از تدوین خانواده حدیث، به بررسی قراین در نصوص بپردازد و با مراجعه مکرر به متون و جمع کردن داده‌های مأثور، به نوعی به زبان کتاب و سنت دست یابد و در این تعامل مکرر، به معنای نهفته در کالبد الفاظ دست یازد. محصول این رجوع و رجعت مستمر در بین «متن»، یعنی کتاب و سنت و «ابزار» _ که اصول و قواعد استنباط است _ نگاه تحلیلی خاصّ ایشان به قول لغوی، معانی متبادر شده، مقتضای اطلاقات و عمومات و... در پرتو کتاب و سنت است که این قواعد را به زبان کتاب و سنت نزدیک‌تر کرده است. این است نقطه اوج موفقیت ایشان در ره سپردن در مسیری است که می‌تواند «تفقّه عرفانی و اخلاقی» نام گیرد.

کتابنامه

_ الإتقان، جلال‌الدین سیوطی، بیروت، دار الكتاب ‌العربی، دوم، 1421ق.

_ الاجتهاد و التقلید، مرتضی انصاری، قم، اول، 1404ق.

صفحه از 70