۰.إِلَهِی كَیفَ أَدْعُوكَ وَ قَدْ عَصَیتُكَ وَ كَیفَ لَا أَدْعُوكَ وَ قَدْ عَرَفْتُكَ وَ حُبُّكَ فِی قَلْبِی؛۱
۰.چگونه تو را بخوانم، در حالی که معصیت تو را مرتکب شدهام و چگونه تو را نخوانم؛ حال آن که تو را شناختهام و محبت تو در قلبم است.
آن حضرت در دعای دیگری فرمود:
۰.فَسُبْحَانَكَ مَنْ ذَا یعْلَمُ مَا أَنْتَ وَ لَا یخَافُكَ وَ مَنْ یعْرِفُ قُدْرَتَكَ وَ لَا یهَابُكَ؛۲
۰.منزهی از (جهالت یا بیادبی) کسی که میداند تو چیستی، ولی از تو نمیترسد و از کسی که قدرت تو را میشناسد، ولی هیبت تو را نادیده میگیرد.
در برخی از روایات، تصریح شده که مقداری از معرفت حقتعالی، برای اتمام حجت لازم بوده و خداوند این مقدار را در همه انسانها قرار داده است:
۰.لَمْ یطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَی تَحْدِیدِ صِفَتِهِ وَ لَمْ یحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِهِ؛۳
۰.خداوند عقلها را بر محدود ساختن صفتش آگاه نکرده و از مقدار واجب معرفت خویش محجوب نساخته است.
مقدار ضروری از معرفت خدا حالتی است که موجب شود فرد از حالت انکار و جحود به در آید و به وجود حقتعالی و صفات او اقرار کند. در روایات فراوانی به جایگاه عقل در معرفت حداقلی خدا اشاره شده است:
۰.بِصُنْعِ اللَّهِ یسْتَدَلُّ عَلَیهِ وَ بِالْعُقُولِ یعْتَقَدُ مَعْرِفَتُهُ وَ بِالْفِكْرِ تَثْبُتُ حُجَّتُهُ؛۴
۰.به وسیله آفرینش الهی بر او استدلال میشود و به وسیله عقلها معرفت نسبت به او تبدیل به اعتقاد میشود و به وسیله فکر، حجت او تثبیت میشود.
این روایت، شناخت آیهای را بهعنوان راهکار استدلال بر وجود خدا، و عقل و فکر را زمینهساز دریافت معرفت و حجت الهی معرفی کرده است. اگر هیچگونه معرفت عقلی نسبت به خداوند امکان نداشته باشد، امکان اعتقاد به او وجود ندارد و بهوسیله عقل، حجت خداوند بر بشر تثبیت میگردد. در روایت دیگری نیز از آن حضرت نقل شده:
۰.تَتَلَقَّاهُ الْأَذْهَانُ لَا بِمُشَاعَرَةٍ؛۵
1.. بحار الانوار، ج۸۷، ص۱۸۸.
2.. همان، ج۹۱، ص۹۳.
3.. نهجالبلاغه، خطبۀ ۴۹.
4.. الإحتجاج، ج۱، ص۲۰۰.
5.. نهجالبلاغه، خطبۀ ۱۸۵.