تفسیر مستندات الهیات سلبی در روایات علوی علیه السلام - صفحه 77

هستی. در مناجات دیگری فرمود:

۰.كَلَّتِ الْأَوْهَامُ عَنْ تَفْسِیرِ صِفَتِكَ وَ انْحَسَرَتِ الْعُقُولُ عَنْ كُنْهِ عَظَمَتِكَ؛۱

۰.قوای ادراکی انسان از روشن ساختن صفت خداوند عاجز، و عقل‌ها از درک کُنه عظمت او ناتوان‏اند.

در روایات، استحاله اکتناه گاه به‌صورت مطلق بیان شده و گاه به ‏صورت خاص در باره ذات مطرح گردیده و گاه صفات الهی را ذکر کرده است:

۰.وَ رَدَعَ خَطَرَاتِ هَمَاهِمِ النُّفُوسِ عَنْ عِرْفَانِ كُنْهِ صِفَتِه؛۲

۰.خداوند همهمه جان‌ها را از شناخت کُنه صفت خویش بازداشته است.

2. استحاله معرفت احاطی

منظور از احاطه معرفتی، آگاهی از یک موضوع است؛ به گونه‌ای که جنبه‌های گوناگون آن موضوع برای فاعل شناسا سراسر روشن بوده و اشراف ذهنی حاصل شود و چنین شناختی در باره خداوند محال است. حضرت در روایتی می‌فرماید:

۰.لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ لَا تُحِیطُ بِهِ الْأَفْكَارُ وَ لَا تُقَدِّرُهُ الْعُقُولُ وَ لَا تَقَعُ عَلَیهِ الْأَوْهَامُ؛۳

۰.بینایی‌ها توان ادراک او را ندارند، افکار توان احاطه او را ندارند، عقل‌ها نمی‌توانند برای او اندازه تعیین کنند و قوای ادراکی درونی انسان نیز او را درنمی‌یابد.

چنان که در خطبه دیگری، احاطه را به اوهام و قوای ادراکی نسبت داده است:

۰.لَمْ تُحِطْ بِهِ الْأَوْهَامُ؛۴

۰.اوهام نمی‏توانند به او احاطه یابند.

در این روایات، منظور از «وهم» اصطلاح رایج در فلسفه به‏عنوان مُدرِک معانی جزئیه۵

1.. مهج‌الدعوات، ص۱۴۰.

2.. نهج‌البلاغه، خطبۀ ۹۰.

3.. التوحید، ص۷۹.

4.. نهج‌البلاغه، خطبۀ ۱۸۵.

5.. وهم قوه‏ای است كه امور جزئیه را ادراك می‏كند و از آن به «قوۀ واهمه» تعبیر می‏شود. بالجمله محل این قوه _ که در حیوانات حاكم است _ در مغز بوده و کار آن، ادراك معانی غیر محسوس است. وهم، اضافه ذات عقلیه به شخص جزئی است. لذا متعلق قوۀ عاقله، خیال باشد، وهم است که قوۀ مستقلی نیست (ر.ک: الحکمة المتعالیة، ج۸، ص۲۱۵).

صفحه از 94