۰.لَا یشْمَلُ بِحَدٍّ وَ لَا یحْسَبُ بِعَدٍّ وَ إِنَّمَا تَحُدُّ الْأَدَوَاتُ أَنْفُسَهَا وَ تُشِیرُ الْآلَاتُ إِلَی نَظَائِرِهَا؛۱
۰.خدایی كه حدّی ندارد و در شمار اعداد نمیگنجد؛ ادوات فقط میتوانند در حدّ خویش را نشان دهند و ابزارها فقط به چیزهایی همانند خود میتوانند اشاره کنند.
لذا ابزارهای ادارکی انسان محدود است و هرگز نمیتواند به حقیقت نامحدود اشاره کند.
3. تباین خالق و مخلوق
یکی از مبانی و دلایل مهم قایلان به الهیات سلبی، اصل «تباین خالق و مخلوق» و «عدم سنخیت خالق و مخلوق» است. حضرت میفرماید:
۰.الَّذِی بَانَ مِنَ الْخَلْقِ فَلَا شَیءَ كَمِثْلِهِ؛۲
۰.او کسی است که با آفریدگان کاملاً مباینت دارد. به همین دلیل، هیچ چیزی مانند او نیست.
این که قرآن کریم تصریح کرده است:
۰.«لَیسَ كَمِثْلِهِ شَیءٌ»؛۳
۰.هیچ چیزی مانند او نیست.
به دلیل بینونتِ خالق و مخلوق و نیز اثباتکننده اصل عدم سنخیت است.
در برخی دیگر از روایات، انواع تصورات بشری که میتواند به شناخت در باره ابعاد یک موضوع، مانند مکان، کیفیت و حیثیت آن بینجامد، نام برده شده است؛ اما سپس به شکلی مستدلّ، امکان استخدام آنها برای شناخت خدا را ممتنع شمرده و منشأ اصلی چنین نگرشی را تباین خالق و مخلوق معرفی کرده است.۴ البته از این موضوع نیز غفلت نشده که مباینت خدا از خلق، نه تباین مکانی است که خدا در مکانی نباشد و نه «بینونت عزلی» و بیرون بودن حقتعالی از شیء یا مرتبهای از مراتب هستی است. او از هیچ چیزی دور و بیرون نیست؛ بلکه با همه چیز در همه مراتب هستی، معیت قیومیه دارد. در عین حال، به تعبیر امام علی علیه السلام، خداوند با خلقش «بینونت صفتی» دارد:
1.. نهجالبلاغه، خطبۀ ۲۱۳.
2.. التوحید، ص۳۲.
3.. سوره شوری، آیه ۱۱.
4.. همان، ص۶۹ ـ ۷۰.