رجبيّه (شرح زيارت رجبيّه) - صفحه 449

مقرونه به «إنّ» و «لام» مشعر است به كمال اهتمام و مفيد اين است كه هر چند ابراهيم عليه السلام به حسب زمان سابق بود ، امّا در مرتبه اخلاص و تبعيت ، بر امثال و اقران فائق مى نمود .هفتم : مردى در حضور حضرت امام محمّد باقر عليه السلام بر مردى ديگر فخر كرد و اين مرد دوم گفت كه : آيا بر من فخر مى كنى و حال آن كه من از شيعه آل محمدم كه طيّبين اند؟! پس آن حضرت عليه السلام به او فرمود كه : تو فخرى بر مرد اوّل ندارى قسم به پروردگار خانه كعبه و حال آن كه غبن دارى بر دروغى كه گفتى اى بنده خدا! آيا مال خودت را بر خودت صرف كنى خوشتر است سوى تو يا صرف كنى آن را بر برادران مؤمن تو؟ آن مرد عرض كرد كه اين را دوست تر مى دارم كه براى خودم صرف كنم . آن حضرت عليه السلام فرمود كه : تو از شيعه ما نيستى ؛ چه به درستى كه ما اهل بيت [اگر ]مال خود را انفاق كنيم بر جمعى كه انتحال كرده اند بر ما از برادران ما ، محبوب تر است سوى ما از اين كه انفاق كنيم بر نفس خود آن را. وليك بگو كه من از دوستداران شماام و از جمله اميدواران نجاتم به بركت محبّت شما. ۱ هشتم : شخصى به خدمت حضرت صادق عليه السلام عرض كرد كه عمّار دهنى شهادت داد نزد ابن ابى ليلى كه قاضى كوفه بود شهادتى ، پس قاضى گفت كه : برخيز اى عمّار! چه به تحقيق ما مى شناسيم تو را و قبول نمى كنيم شهادت تو را چه به درستى كه تو رافضى اى . پس عمّار برخاست و حال آن كه اعضاى او مى لرزيد و گريه ، او را مضطرب گردانيد . پس ابن ابى ليلى به او گفت كه : تو مردى هستى از اهل علم و حديث ؛ اگر از رافضى بودن عار دارى ، بايد دست از رفض بردارى و در آن وقت از جمله برادران دينى ما مى شوى . پس عمار گفت به او كه : اى مرد! نرفتم قسم به خدا به راهى كه تو رفتى و به خاطر گرفتى ، و ليك گريه كردم بر تو و بر خودم .اما گريه بر خودم از اين جهت است كه نسبت دادى تو مرا به مرتبه اى شريفه كه من از اهل آن نيستم ؛ گمان كردى كه من رافضى باشم ؛ واى بر تو! به تحقيق كه گفت براى من حضرت صادق عليه السلام كه : اوّل جمعى كه به اين نام مسمّا شدند ، سحره فرعون بودند ؛ چه

1.التفسير المنسوب إلى الإمام العسكريّ عليه السلام ، ص ۳۰۹ ، ح ۱۵۶ ؛ بحار الأنوار ، ج ۶۵ ، ص ۱۵۵ ، ذيل ح ۱۱.

صفحه از 527