رجبيّه (شرح زيارت رجبيّه) - صفحه 451

مردى مرور كردم و او فرياد مى كرد كه : «من از شيعيان خالص حضرت محمّد و آل اويم!» و او فرياد مى كرد بر جامه هايى كه مى فروخت آنها را به عنوان مزاد ۱ ، پس حضرت امام موسى عليه السلام فرمود كه : جاهل نشد و ضايع نساخت كسى كه قدر خود را شناخت. آيا مى دانيد كه مَثَل اين مرد چيست؟ مثل او كسى است كه خود را در مرتبه سلمان و ابى ذر و مقداد و عمار داند و با وجود اين در فروختن نقصان رساند و عيب هاى مال خود را پوشاند و چيزى را به مبلغى مى خرد و چون غريبى به او برخورَد و طلبكار آن شود ، با او مَزاد كارى مى كند و آن قسمت زياد را از او مى گيرد. بعد از آن كه آن غريب غايب مى شود مى گويد كه قصد نداشتم اين را مگر به كمتر از آنچه آن غريب خريد! آيا چنين كسى را مِثل سلمان وابى دز و مقداد و عمار مى توان ديد؟ حاش للّه كه او مثل ايشان باشد! وليك چه مانع دارد اين شخص از اين كه گويد كه من از دوستان محمّد و آل اويم و طريق دوستى با دوستان ايشان و دشمنى با دشمنان ايشان را مى پويم. ۲ ؟دهم : در وقتى كه حضرت امام رضا عليه السلام به تكليف مأمون دغا متحمل ولايت عهد او گرديد ، شخصى كه رخصت دخول مردم را به خدمت آن حضرت از آن حضرت مى طلبيد به عرض رسانيد كه جمعى بر در خانه ايستاده اند و رخصت دخول مى خواهند و اظهار تشيّع نسبت به حضرت على عليه السلام مى كنند . پس آن حضرت عليه السلام فرمود به او كه : به ايشان بگو كه من شغلى دارم و ايشان را بر گردان . پس آن مرد ايشان را بر گرداند و روز دوم آمدند و باز مأيوس برگشتند و دو ماه احوال بر اين منوال گذشت كه ايشان هر روز مى آمدند و آن حاجب مانع مى گشت ، تا اين كه نااميد از ملاقات امام عليه السلام گشتند و به آن حاجب گفتند كه به خدمت امام عليه السلام عرض كن كه ما شيعه پدر تو على بن ابى طالبيم و دشمنان ما شماتت كردند به ما در مانع شدن تو ما را و ما اين مرتبه مى رويم و به سبب خجالت از بلد خود مى گريزيم ؛ از اين كه درد شماتت دشمنان نداريم! پس آن مرد اين مراتب را به خدمت امام رضا عليه السلام عرض كرد .در اين وقت آن امام غريب نواز فرمود كه : ايشان را مرخّص ساز . پس به خدمت آن حضرت عليه السلام آمدند و سلام گفتند . امام عليه السلام جواب سلام ايشان را نگفت و رخصت

1.يعنى آن لباس ها را به مزايده گذاشته بود.

2.التفسير المنسوب إلى الإمام العسكري عليه السلام ، ص ۳۱۲ ، ح ۱۵۸ ؛ بحار الأنوار ، ج ۶۵ ، ص ۱۵۷ ، ذيل ح ۱۱.

صفحه از 527