رجبيّه (شرح زيارت رجبيّه) - صفحه 459

پس چرا سر و روى و دست من شكست ، هر گاه شما مرا نمى زنيد؟! گفتند : شَل باد دست هاى ما اگر قصد زدن تو كرده باشيم!
پس آن مرد گفت به والى كه : اى بنده خدا! آيا عبرت نمى گيرى از اين لطف هاى خداى تعالى كه اين زدن ها را از من دور مى گرداند و بر تو وارد مى آورد؟! برگردانمرا سوى امام ، و مقتدى و فرمان بردار باش درباره من حكم او را . پس والى او را به خدمت حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام آورد و عرض كرد كه يا ابن رسول اللّه ! تعجب دارم از اين كه انكار تشيّع اين مرد نمودى و كسى كه شيعه شما نباشد ، شيعه ابليس خواهد بود و جاى او جهنم است و حال آن كه من ديدم معجزاتى چند كه نمى باشد مگر براى انبيا!آن حضرت فرمود كه : بگو مگر براى انبيا يا اوصيا . آن مرد چنين گفت ، پس فرمود حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام به والى كه : اى بنده خدا! او دروغ گفت در اين كه گفت شيعه ما است كه اگر مى دانست كه اين دروغ است و دانسته آن را مى گفت هر آيينه مبتلا مى شد به همه عذاب هاى تو و سى سال در زندان تو مى ماند ، ليك خدا به او رحم فرمود كه اطلاق شيعه بر خود موافق فهم و قصد خود نمود ، نه به عنوان دروغ دانسته. و تو اى بنده خدا! بدان اين را كه اللّه تعالى خلاص كرد او را از دست تو ، [پس] رها كن او را ؛ چه به درستى كه او از موالى و محبان ماست و از شيعه ما نيست.پس والى گفت كه : موالى و محبّين و شيعه ، نزد ما يكى است و به يك معنى است ، پس فرق ميان آنها چيست؟ امام عليه السلام فرمود كه : فرق اين است كه شيعه ما جمعى اند كه تابع آثار ما شوند و اطاعت ما در جميع اوامر و نواهى كنند ، پس ايشان شيعه مايند و امّا كسى كه در بسيارى از مفروضات مخالفت ما كند ، پس او شيعه ما نيست . امام عليه السلام به والى گفت كه : تو هم دروغى گفتى كه اگر دانسته مى بود هر آيينه خدا تو را مبتلا مى فرمود به اين كه هزار تازيانه بخورى و سى سال در حبس بمانى .والى پرسيد كه كدام است آن دروغ اى فرزند رسول خدا؟ گفت : گمان كردى كه معجزات را از او ديدى ؛ آنها از او نيست ، بلكه آنها معجزات ماست [كه] اللّه تعالى درباره او جارى

صفحه از 527