رجبيّه (شرح زيارت رجبيّه) - صفحه 485

به خدمت آن حضرت رسيدم مسائلى چند كه داشتم پرسيدم و اين دو حاجت خود را فراموش كردم . چون برخاستم كه بيرون روم و خواستم كه وداع كنم ، آن حضرت عليه السلام فرمود كه : بنشين . پس در خدمت آن حضرت عليه السلام نشستم ، پس دست مبارك خود را بر سر من گذاشت و تعويذ درد سر من نمود . بعد از آن ، دو جامه از جامه هاى احرامى خود را طلبيد و به من عطا فرمود و گفت كه : احرام در آنها به جاى آر ۱ .
و ايضا در همان كتاب بإسناده مروى است از محمّد بن فضيل گفت : فرود آمدم در بطن مِرّ ـ به كسر ميم و شدّ راء قرشت ـ و آن رودخانه اى است در يك منزلى مكه معظَّمه از طرف شام ـ على ما في مجمع البحرين ۲ ـ پس آزار عِرق مدينى عارض شد مرا در پهلوى و در پا . و عرق مدينى ـ به اثبات ياء حطّى ميان دال و نون و بعضى به اسقاط آن هم نقل كرده اند ـ رشته اى است كه اكثر اوقات از پا بيرون مى آيد . راوى گفت كه در مدينه طيّبه به خدمت حضرت امام رضا عليه السلام رسيد . آن حضرت عليه السلام فرمود كه : چه حالت است مرا كه رنجور و دردمند مى بينم تو را؟ پس عرض حال خود كردم . پس امام عليه السلام اشارت كرد به آنچه در پهلوى من در زير بغل من بود و سخنى فرمود و آب دهان مبارك خود را بدان انداخت و گفت : بعد از اين آزار بر تو نيست . امّا نظر كرد در آنچه در پاى من بود و فرمود كه : امام محمّد باقر عليه السلام مى فرمود كه كسى از شيعه ما كه به بلايى مبتلا شود و صبر بر آن كند ، خداى تعالى اجر هزار شهيد براى او نويسد . پس با خود / 48 / گفتم كه اين كوفت در پاى من برطرف نمى شود . هيثم كه راوى اين خبر است گفت كه : محمّد بن فضيل مى لنگيد تا وقتى كه به دار بقا روانه گرديد . ۳
و غريب تر از اين ها خبرى است كه صاحب بحار الأنوار [از] كتاب النجوم ۴ به سندى كه مذكور كرده تا مفيد بن جنيد شامى روايت كرده كه مفيد گويد : داخل شدم بر حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام و عرض كردم كه مردم درباره تو سخن ها مى گويند و

1.عيون الأخبار ، ج ۲ ، ص ۱۵۳ ؛ بحار الأنوار ، ج ۴۹ ، ص ۴۰ ، ح ۲۸.

2.مجمع البحرين ، ج ۳ ، ص ۴۸۱ (مرر).

3.عيون الأخبار ، ج ۲ ، ص ۲۱ ؛ بحار الأنوار ، ج ۴۹ ، ص ۴۲ ، ح ۳۱.

4.در بحار الأنوار اين كتاب به سيد على بن طاووس نسبت داده شده است.

صفحه از 527