رجبيّه (شرح زيارت رجبيّه) - صفحه 505

و از اين تقرير ظاهر مى شود كه تخصيص قديم به آنچه وجود آن مسبوق به عدم زمانى نباشد ـ چنانچه در كتب كلامى مشهور است ـ محض اصطلاح و مناسبت ميان آن و معنى لغوى در كمال اتّضاح است .

قوله : والعيش المقتبل

«عيش» ـ به فتح عين سعفص وسكون ياء حطّى و شين قرشت ـ به معنى زندگى و آنچه وسيله زندگى باشد از انواع روزى و نان و اقسام نعمت ها و منافع آمده [است] . على ما في مجمع البحرين همه اينها مناسب است . ۱
و «مقتبل» به صورت اسم مفعول باب افتعال يا مأخوذ است از «اقتَبَلَ أمرَه» كه به اين معنى است كه كار خود را از سر گرفت و يا مأخوذ است از «رجل مقتبل الثياب» به اين معنى كه مردى است كه در جوانى او اثر پيرى و ضعف نيست كذا قيل ۲ و بر هر تقدير مراد به «عيش مقتبل» زندگى اخروى است .

قوله : و دوام الاُكُل

«اُكُل» ـ به ضمّتين و به ضم ـ رزقى است كه مأكول مى شود . و اين فقره اشارت است به كريمه «أُكُلُهَا دَآئِمٌ وَ ظِـلُّهَا»۳ كه در وصف جِنان مذكور و مراد از آن اين است كه نعيم جنّت ، ابدى است ؛ بر خلاف آنچه مذهب جهم بن صفوان ترمذى است كه گمان كرده كه اهل جنان و نيران به قدر عمل ، مكافات خود را مى يابند و بعد از آن ، بهشت و دوزخ و من فيهما و ما فيهما برطرف مى شود .

قوله : و الرحيق و السلسل

بيان «رحيق» گذشت در ذيل معنى «الأبرار» . و «سلسل» و سلسال آبى است كه به سبب صفا و گوارايى آشاميده مى شود به آسانى .

1.ر. ك : العين ، ج ۲ ، ص ۱۸۹ ؛ لسان العرب ، ج ۶ ، ص ۳۲۱ ؛ مجمع البحرين ، ج ۴ ، ص ۱۴۵ (عيش).

2.ر. ك : لسان العرب ، ج ۱۱ ، ص ۵۴۴ (قبل).

3.سوره رعد ، آيه ۳۵.

صفحه از 527