دو «عمرو» و یک حدیث اثناعشری - صفحه 98

مربوط می‏شود. در دو جا از این کتاب، به ابی‌خالد واسطی اشاره شده است و به نقل از ابن‌فضال كوفی توثیق شده است:۱ بار نخست، در قسمت مرتبط با احوالات برخی از زیدیه، پس از نقل اخباری در مذمت زیدیان («نصاب» خواندن آنان) و پس از یادکرد اخباری در جرح «ابی ‌الجارود و هارون بن سعد عجلی و محمد بن سالم بیاع القصب»، و پیش از پرداختن به دیگر زیدیانی چون «سعید بن منصور و ابی‌الضبار و بتریه»، در ذیل نقل خبری در باره جناب زید بن علی، از «عمرو بن خالد» با لفظ «من رؤساء الزیدیة» یاد شده است.۲ بار دوم نیز چنین است:

۰.مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ، وَ مُحَمَّدُ بْنُ المكندر [الْمُنْكَدِرِ]، وَ عَمْرُو بْنُ خَالِدٍ الْوَاسِطِی وَ عَبْدُ الْمَلِكِ بْنُ جَرِیحٍ، وَ الْحُسَینُ بْنُ عُلْوَانَ، وَ الْكَلْبِی، هَؤُلَاءِ مِنْ رِجَالِ الْعَامَّةِ إِلَّا أَنَّ لَهُمْ مَیلًا وَ مَحَبَّةً شَدِیدَةً، وَ قَدْ قِیلَ إِنَّ الْكَلْبِی كَانَ مَسْتُوراً وَ لَمْ یكُنْ مُخَالِفاً، وَ قَیسُ بْنُ الرَّبِیعِ بُتْرِی كَانَتْ لَهُ مَحَبَّةٌ، فَأَمَّا مَسْعَدَةُ بْنُ صَدَقَةَ بُتْرِی، وَ عَبَّادُ بْنُ صُهَیبٍ عَامِی، وَ ثَابِتٌ أَبُو الْمِقْدَامِ بُتْرِی، وَ كَثِیرٌ النَّوَّاءُ بُتْرِی، وَ عَمْرُو بْنُ جُمَیعٍ بُتْرِی، وَ حَفْصُ بْنُ غِیاثٍ عَامِی، وَ عَمْرُو بْنُ قَیسٍ الْمَاصِرِ بُتْرِی، وَ مُقَاتِلُ بْنُ سُلَیمَانَ الْبَجَلِی وَ قِیلَ الْبَلْخِی بُتْرِی، وَ أَبُو نَصْرِ بْنُ یوسُفَ بْنِ الْحَارِثِ بُتْرِی.۳

از متن نخست می‏توان نتیجه گرفت ابی‌خالد واسطی از کبار زیدیه محسوب می‏شده است و از ابو الجارود نیز نقل حدیث داشته است.۴ از خبر دوم نیز استنباط می‏شود که عمرو بن خالد واسطی میل و محبت شدیدی [به اهل‏بیت علیهم السلام] داشته، ولی شیعه نبوده و «عامی» محسوب می‏شده است.

بر اساس همین لفظ برخی معتقدند که واسطی از اهل‏سنت بوده است (و شاید با منضم کردن گرایش زیدی او به وصف عامی) او را بتری قلمداد کرده‌اند؛۵ صفتی که به نظر می‏‌آید

1.. اختیار معرفة الرجال (رجال الكشی)، ص۲۳۲.

2.. همان، ص: ۲۳۲ متن این قسمت بدین شکل است: مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الشَّاذَانِی وَ كَتَبَ بِهِ إِلَی، قَالَ: حَدَّثَنِی الْفَضْلُ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو یعْقُوبَ الْمُقْرِی وَ كَانَ مِنْ كِبَارِ الزَّیدِیةِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَمْرُو بْنُ خَالِدٍ وَ كَانَ مِنْ رُؤَسَاءِ الزَّیدِیةِ، عَنْ أَبِی الْجَارُودِ وَ كَانَ رَأْسَ الزَّیدِیةِ، قَالَ‏: كُنْتُ‏ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ( جَالِساً إِذْ أَقْبَلَ زَیدُ بْنُ عَلِی(، فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیهِ أَبُو جَعْفَرٍ( قَالَ: «هَذَا سَیدُ أَهْلِ بَیتِی وَ الطَّالِبُ بِأَوْتَارِهِمْ‏»

3.. همان، ص۳۹۰.

4.. حدیث نخست از حیث متن، با اخبار پیش و پس از آن _ که همگی و بالاتفاق در جرح زیدیان است _ هیچ‌گونه ارتباطی ندارد و نقل آن در بین آنها جز از لحاظ ارتباط زیدیه با زید بن علی بن الحسین( هیچ‌گونه سنخیتی ندارد. احتمالی که نباید آن را از نظر دور داشت، آن است که هدف کشی / شیخ طوسی از نقل این خبر در بین اخبار جارح، اشاره به سند حدیث و نقل آن به عنوان یک خبر درون زیدی باشد (نه استشهاد به متن آن).

5.. رجال الطوسی، ص۱۴۲.

صفحه از 115