سادگی، کوتاهی و مقطع بودن کلام است. نثر عربی جاهلی به کلی از صنایع و آراستگی و مبالغات به دور است و البته اندکی آهنگین است.۱ عرب جاهلی، بدون لحن، به نثر سخن میگفت و از قوت قریحه، وراثت و قلت اختلاط با اعاجم فایده میبرد. به همین دلیل، امتیاز نثر در جاهلیت به جریان طبیعی آن بود؛ به طوری که تکلف، تزیین و مبالغه در آن دیده نمیشد. این نوع سخن، در تعامل با اخلاق بدوی عرب بود. بنا بر این، نثر جاهلی، دارای الفاظ قوی، ترکیب متین، دارای جملههای کوتاه، تعابیر موجز و مقطع، اشارات قریب، استعارات اندک، و معانی سطحی است.۲ همه این مختصات در سبک کلام پیامبر در خطبههای جمعه و عیدین مشاهده میشود. حضرت به عنوان خطیب باید با توجه به ویژگیهای زبانی و ساختارهای ادبی قوم خویش با آنها سخن میگفت و ایشان را به دین اسلام دعوت میکرد. کلام نبوی، لباس زمانی را که در آن متولد شده بود، پوشیده و زبان کلام نبوی، زبان زنده، و پویای رایج در روزگار زندگیاش بود. به دلیل همین تأثیرپذیری، اگر در الفاظ صادره از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، اعم از کلام ادبی، علمی، شرعی و کلام روزمره آن حضرت _ که در جایگاه یک انسان با دیگران سخن میگفت _ دقت شود، ملاحظه میگردد که ایجاز در آن امر واضح و روشنی است. لذا در کلام آن حضرت و خطبههایش هیچ گونه زیادت و اضافهای _ که سیاق یا شرایط خطاب آن را اقتضا نکند _ وجود ندارد؛ ضمن این که در عین ایجاز و اقتصار، تمام معنا و فوایدش را میرساند.
علاوه بر آنچه ذکر شد، ویژگی دیگری که به لحاظ سبکشناسی در کلام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و خطبههای ایشان وجود دارد، مقطع (فاصلهدار) و ناپیوسته بودن کلام است. این ویژگی غیر از کوتاه و موجز بودن سخن است. چه بسا کلامی بلند و طولانی باشد، اما مقطع و جدا. با بررسی خطبههای حضرت مشخص میشود که ایشان بیشتر از جملاتی کوتاه و فاصلهدار برای ایراد آنها بهره بردهاند. امام رضا علیه السلام در حدیثی از پدرانش، از امام حسن مجتبی علیه السلام روایت میکند که در وصف سبک سخن پیامبر فرمود:
۰.یتَکَلَّمَ لجَوامِع الکلم فصلاً لافضول و لاتفصیر...
تعبیر «فصل» به همین ویژگی اشاره دارد؛ یعنی قطعه قطعه و جدا جدا. نیز از عایشه نقل شده است که گفت:
1.. تاریخ الادب العربی، ص۱۵۴.
2.. همان، ص۱۸.