پسری به دنیا آورده، سپس آن پسر مُرده، پرسیده شد و ایشان علیه السلام فرمود:
۰.إن شاءَ أن یَبِیعَها باعَها وَ إن مات مولاها وَ علیه دَینٌ قُوِمَت علی إبنِها، فَإن کانَ إبنُها صغیراً إنتظرَ بِهِ حتّی یَکبُرَ ثُمَّ یَجبرَ علی قیمتِها فإن ماتَ إبنُها قبلَ اُمِهِ، بیعَت فی میراثِ الورثةِ إن شاء الورثةُ؛۱
۰.آن مرد اگر بخواهد آن را بفروشد، میتواند و اگر مولای آن کنیز مُرد و دِینی به گردن داشته باشد، پسرش باید قیمت او را بدهد. اگر فرزند او کوچک بود، منتظر میشوند تا بزرگ شود. سپس او را مجبور میکنند تا قیمت مادر را پرداخت کند و اگر فرزند آن کنیز قبل از مادرش بمیرد، مادر فرزند، در میراث ورثه فروخته میشود، اگر ورثه بخواهند.
سیاق این حدیث نشان میدهد که حذفی در آن صورت گرفته است؛ زیرا «قومت علی إبنها» با در نظر گرفتن صدر حدیث _ که متضمن مرگ فرزند است _ کاملاً بیربط است. پس به ناچار، اصل این حدیث باید چنین باشد:
۰.وَ إن کان لها ولد قومت علی إبنها.۲
همان طور که مضمون همین روایت، با سندی دیگر، شاهدی بر این مدعا است:
۰.إن شاؤا أن یبیعوها باعوها فی الدین الذی یکون علی مولاها من ثمنها، و ان کان لها ولد قومت علی ولدها من نصیبه، و ان کان ولدها صغیراً ینتظر به حتی یکبر ثم یجبر علی قیمتها، فان مات ولدها بیعت فی المیراث ان شاء الورثة.۳
همچنین، هر چند در این خبر وجود دارد و آن، این است که با توجّه به سیاق، فاعل در «إن شاء أن یبیعها»، ضمیر آن مردی است که کنیز را خریده است؛ همان طور که در خبر اوّل آمده است: «إن شاء أن یبیعها باعها»؛ امّا سیاق خبر دوم، بعد از این جمله آورده است: «باعها فی الدین الذی یکون علی مولاها من ثمنها باعها». این امر نشان دهنده آن است که فاعل وارثی است که غیر از آن پسر است.۴
5. از پیامبر صلی الله علیه و اله در باره ذبح شتر ماده و گاو و گوسفندی که در شکم آنان (جنین) بود، سؤال شد که آیا ما جنین را بیندازیم و یا بخوریم؟ فرمود:
1.. تهذیب الاحکام، ج۷، ص۸۰؛ الاستبصار، ج۴، ص۱۴.
2.. الاخبار الدخیلة، ج۲، ص۲۴.
3.. تهذیب الاحکام، ج۸، ص۲۱۴؛ وسائل الشیعة، ج۲۳، ص۱۷۷.
4.. الاخبار الدخیلة، ج۲، ص۲۴.