اما آیههای قرآن که فرود آمدند، همگی به لحاظ اجرایی از یکسانی برخوردار نبودند. گروهی باید مورد عمل قرار میگرفتند و گروه دیگر باید دانسته میشدند و به باور مردم میرسیدند، و گروهی دیگر چندان مبتلابه نبودند، در حوزهها و ساحتهای گوناگون زندگی و روزگار باید سپری میشد تا مبتلابه مردم شوند.
اما «چرا علی علیه السلام و چرا جنگ برای تأویل» را باید در اینجاها جست و جو کرد که او از مصداقهای بارز «مطهرون» و «راسخان در علم» و اهل تشخیص درست بود. تنها او میتوانست این تطبیق را انجام دهد و درستی و نادرستی تطبیق دیگران را دریابد؛ چرا که هیچ آیهای نبود که نازل شود و تأویل و منظور پنهان و غیر ظاهرش را از آنجایی که هر آیهای ظاهر و باطنی دارد، رسول خدا صلی الله علیه و اله به او نیاموزد.۱
جنگ برای تأویل، نه به مثابه یک تکلیف قطعی، که یک پیشامد و تابع شرایط و مقتضیات شکل گرفته است. دیگران گامهای اولیه جنگ را بر میدارند؛ چنان که در جنگهای سهگانه امام علی علیه السلام، مخالفان، با تفسیر و تأویلهایی، جنگ را آغاز کردند؛ یعنی بوالفضولیهای طرفهای درگیر و دستاندازیهای آنها در مسائل گوناگون به نام دین، اساس دیانت را با تردیدهای جدی مواجه کرد، و طرفهای درگیر، چنان رفتاری از خود نشان دادند که گزیر و گزینهای جز جنگ نماند.
نتیجه
برای یافتن پاسخ این پرسش که حدیث «أنت تقاتل علی التأویل» چه معنایی دارد، منابع اصلی حدیثی خبر، کاویده و الفاظ گوناگون آن، با نوعی تاریخگذاری و تفاوت تعبیرها گزارش گردیدند و راویان اصلی خبر معرفی شدند. این گزارشها از اسناد معتبر و حجمی بالایی برخوردار است و به تأیید عالمانی از دو فرقه رسیدهاند. در ادامه، با توجه به معناشناسی و شرح الحدیثهای مختلف، بع احتمالهای معنایی آن توجه گردیده و تبیین شدند و برای هر یک، شواهد و قراینی آورده شد و معنای احتمالی قویتر، روشن و قراین حدیثی و تاریخیاش ذکر گردید.
حاصل این کاوش، این است که «تأویل» در این روایت، عینیت بخشیدن به آموزههای دینی و عملی کردن آنها و به ظهور رساندنشان و معرفی حقیقت آنها است. این عمل ممکن است درست و یا نادرست اتفاق بیفتد. آنچه افرادی فاقد صلاحیت لازم در تأویل انجام
1.. منهاج البراعة، ج۱۸، ص۱۵۳.