بتوان بر آن اعتماد کرد.
البته این گونه طرح بحث در باره أسناد روایات از دیدگاه متأخرین است، امّا آیا قدما سندها را با چنین معیارهایی میسنجیدهاند؟ اگر چنین بوده، چرا مرحوم کلینی در کتابی که در مقدمه آن میگوید در این تألیف قصدش ارائه آثار صحیح از ائمه صادقین علیهم السّلام بود تا این آثار مورد مراجعه علمی و عملی قرار گیرد، احادیث ضعیف را وارد کرده است؟
شاید بتوان گفت که اهل دقّت از قدما با ملاحظه سه محور در هر حدیثی، یعنی سند، مضمون آن و کتابی که حدیث در آن آمده بود، یک حدیث را ارزشیابی و نقل میکردند.۱
ضعف سند این روایات از دیدگاه متأخرین میتواند دستاویزی برای کسی باشد که بخواهد با نپذیرفتن اصل این احادیث، از مفهومشناسی دقیق این روایات صرف نظر کند. البته تضعیف سند این احادیث از دیدگاه متأخرین هم چنان قرص و محکم نیست و اکثر افرادی را که تضعیفشان منجر به ضعف سندها شده، میتوان با معیارهایی چون کثرت روایت و نقل اجلاّ و... به حدی رساند که روایتشان پذیرفته شود و تعابیری که در تضعیف ایشان به کار رفته، بیشتر طعن به غلو است و میتواند از طرف برخی از قمیّون مطرح شده باشد.۲
در واقع، گاهی منشأ تضعیف یک راوی اثبات کذب و یا خطای زیاد وی در نقل روایات است و گاهی وجود روایاتی در بین روایات گزارش شده توسط وی است که با مبانی کلامی گروه خاصی سازگار نیست و یا روایاتی تفسیری را نقل کرده که از طرف گرایشی خاصّ و یا در حوزه حدیثی خاصی مورد پذیرش نیست و چه بسا چنین تضعیفی به کتب رجالی راه یافته است و مسلّم است که چنین تضعیفی در ردّ روایات یک راوی اعتباری ندارد.
نکته جالب توجه، انتساب کتابی است با نام «تفسیر الباطن» به برخی از همین افراد که مورد طعن به غلو و تضعیف قرار گرفتهاند؛ مانند «علی بن حسان» و «محمد بن اورمة» و در مورد چنین کتابی معمولاً گفته شده احادیث غلوآمیز را دارد و یا گرفتار خلط است. پس میتواند تألیف همین کتاب یا مشابه آن منشأ تضعیف این افراد شده باشد. البته
1.. برای توضیح بیشتر، ر.ک: اصول علم الرجال بین النظریة و التطبیق، اصحاب اجماع؛ خاتمة المستدرک، فائده هفتم.
2.. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۱۱۶ - ۱۱۸.