علامه مجلسی رحمه الله نیز در دو کتاب مرآة العقول و بحار الانوار در مواردی پراکنده این را که مراد از این گونه احادیث نزول تفسیر آیات باشد، به عنوان یکی از دو احتمال مطرح میکند.۱
با پذیرش معنایی که در باره احادیث مورد بحث ارائه شد، این معنا در سایر روایات مشابه و هممضمون ساری و قابل ارائه است و به احادیث یک باب از کتاب الکافی و یا حتی کتاب الکافی اختصاصندارد، بلکه میتوان گفت این مطلب در اکثر قریب به اتّفاق احادیثی که در کتب و منابع حدیثی شیعه آمده و از آنها برداشت نادرستِ تحریف صورت گرفته جاری است؛ هر چند در آنها تعابیری شبیه «هکذا نزلت» نیامده باشد، به عنوان نمونه این حدیث قابل توجّه است:
۰.عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمِ، عَنْ أبِی عَبْدِ اللّه علیه السلام قَالَ: إِنَّ القُرْآنَ الَّذِی جَاءَ بِهِ جَبْرَئِیلُ علیه السلام إِلی مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و اله سَبْعَةَ عَشَرَ ألْفَ آیَةِ.۲
۰.هشام بن سالم از امام صادق علیه السلامنقل میکند که فرمود: قرآنی که جبرئیل علیه السلام برای پیامبر آورد، هفده هزار آیه بود.
در این حدیث، با پذیرش نزول تفسیر قرآن از طرف خدا و توسط جبرئیل علیه السلام بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله چنین احتمالی دور از ذهن نیست که تفاسیر آیات نیز به صورت منظم و در قالبهایی شبیه خود آیات بوده و این حدیث میگوید قرآنی که جبرئیل علیه السلام برای پیامبر صلی الله علیه و اله آورد و شامل اصل قرآن همراه تفسیر آن بود، هفده هزار آیه را در بر داشت با این توضیح که بیش از ده هزار از آنها تفسیرِ آیات بود.
شیخ صدوق رحمه الله نیز در بیانی نسبتاً مفصّل، مطلبی شبیه همین را از حدیث فهمیده و این حدیث را ناظر به تمامی مواردی دانسته که به صورت وحی بوده، ولی جزء قرآن محسوب نمیشده و چند حدیث را هم به عنوان نمونه آورده که مزیّت آنها نسبت به دیگر احادیث نزول آنها از طرف خدا و توسط جبرئیل علیه السلام بوده است.۳
نتیجه
1. با توجه به قرینههای و شواهدی که مطرح شد، میتوان به اطمینان رسید که احادیث
1.. ر.ک: مرآة العقول، ج۵، ص۱۴؛ بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۳۹، ح۱۹.
2.. الکافی، ج۲، ص۶۳۵، ح۲۸.
3.. ر.ک: الاعتقادات، ص۸۴. در آنجا چنین آمده است: «بل نقول: إنه قد نزل الوحی الذی لیس بقرآن، ما لو جمع إلی القرآن لکان مبلغه مقدار سبعة عشر ألف آیة. وذلک مثل قول جبرئیل للنبی صلی الله علیه و اله: إن اللّه تعالی یقول لک: یا محمد! دار خلقی. و مثل قوله: ( اتق شحناء الناس و عداوتهم) و مثل قوله ...».