زمینه، سنتگرایان افراطی نیز خود را طرفدار حجیت عقل معرفی میکنند؛ ولی وقتی سخنان و مواضع علمی آنان را بررسی میکنیم، میبینیم معنای متفاوتی را از عقل ارائه میدهند و تنها در جایی بر اندیشه انسانی اعتماد دارند که آن را هماهنگ با دستور شرع تشخیص دهند. روشن است که با این روش، هیچ جایگاه و اعتباری برای عقل باقی نمیماند. از این رو، در عمل شاهدیم که این افراد، حتی دلایل ظنی و کماعتبار منتسب به دین را بر یافتههای عقلی یا عقلایی مقدم میدارند.
اعتبار بیحد و مرز عقل و اخلاق
تعیین رابطه میان دین و اخلاق موضوعی فرا دینی است و باید پیش از مراجعه به آموزههای ادیان و حتی قبل از تشخیص و انتخاب دین، در باره آن اندیشید و تکلیف آن را مشخص کرد. همان گونه که خواجه نصیر الدین طوسی و علامه حلی گفتهاند، اگر ما عقل و اندیشه انسانی را در تشخیص خوب و بد ناتوان بدانیم و بر یافتههای عقل خود اعتماد نکنیم، نه تنها خوب و بد را بیمفهوم و بیاساس کردهایم، بلکه راه دستیابی به هدایت دین را نیز بر خود بستهایم. اگر عقل آدمی قدرت تشخیص درست و نادرست را ندارد، پس چگونه میتواند درستی دعوت انبیا و راه خداوند را درک کند؟ و اگر اعتبار اندیشه او در حدی است که میتواند از میان راههای گوناگون زندگی، راه دین و خدا را بشناسد و انتخاب کند و با اعتماد کامل بر انتخاب خود، هر گونه تردید و تشکیک را ناروا بشمارد، چرا نباید به سایر قضاوتها و انتخابهای این قوه تشخیص اعتماد داشته باشد؟
همین استدلال در حدیث بیستم کتاب عقل و جهل الکافی از سوی امام هادی علیه السلام مطرح شده است. آن حضرت در پاسخ به پرسش ابن سکیت در باره تفاوت معجزات انبیای الهی، سربسته به این نکته اشاره میکنند که معجزه هر یک از آن پیامبران متناسب با نیازها و سطح فکری مردم زمانه خود بوده است تا آنها به خوبی درک کنند که آن فرد از طرف خدا آمده و در ادعای پیامبری دروغ نمیگوید. ایشان سپس در پاسخ به این پرسش که اکنون تکلیف چیست و چه حجتی بر مردم وجود دارد، به صورت روشنتر مبنای تشخیص درست و نادرست را چه در هنگام مواجهه با ادعای کسی که خود را پیامبر خدا میداند و چه پس از آن، عقل اعلام میکنند و میفرمایند:
۰.الْعَقْلُ؛ یعْرِفُ بِهِ الصَّادِقَ عَلَی اللَّهِ فَیصَدِّقُهُ، وَ الْکاذِبَ عَلَی اللَّهِ فَیکذِّبُهُ.۱