در حدیث بیست و دوم این کتاب، تعبیر دیگری از امام صادق علیه السلام نقل شده است که آن را نیز میتوان ناظر بر تقدم عقل و اخلاق بر دین دانست. بر اساس این روایت، آن حضرت میفرمایند:
۰.حُجَّةُ اللَّهِ عَلَی الْعِبَادِ النَّبِی، وَ الْحُجَّةُ فِیمَا بَینَ الْعِبَادِ وَ بَینَ اللَّهِ الْعَقْلُ.۱
اگر چه هماره شارحان و مفسران، از این حدیث مطلبی، بیش از آنچه در روایات دیگر آمده و عقل را به عنوان حجت باطنی خدا و پیامبران را به عنوان حجت ظاهری او معرفی کرده است، برداشت نکردهاند، ولی به نظر میرسد با دقت در تفاوت تعبیر «علی العباد» در باره پیامبران و «فیما بین العباد و بین الله» در باره عقل میتوان نکتههای بیشتری را از این حدیث به دست آورد. شاید استفاده از دو تعبیر مختلف در این جمله، اشاره به این نکته باشد که حجت بودن انبیای الهی بر مردم به طور کامل یک طرفه است؛ یعنی وقتی کسی فرستاده خالق خود را به حقانیت و صداقت شناخت، باید به طور کامل مطیع او باشد؛ ولی حجت بودن عقل، رابطهای دو طرفه را میان بندگان و خداوند ایجاد میکند؛ زیرا اگر عقل معتبر باشد، دیگر نمیتوان از بندگان انتظار داشت که از هر فردی و هر دستوری اطاعت کنند. حجت بودن عقل، این اختیار را به آدمی میدهد که تنها آنچه را اخلاقی و درست میداند، بپذیرد و مدعیان پیامرسانی از سوی خداوند را با محک اخلاق بسنجد. پس خداوند متعال نیز اگر میخواهد بندگانش از او اطاعت کنند، باید دستوراتی منطبق بر ارزشهای مورد تأیید عقل صادر نماید و تنها ادعای پیامبری کسانی را با معجزه تأیید کند که پایبند صداقت و دیگر ارزشهای اخلاقی باشند.
این استدلالِ روشن نشان میدهد که برای شناخت رابطه اخلاق و دین، نیازی به بررسی دیدگاه پیشوایان ادیان نداریم و نمیتوانیم قضاوت خود را در این زمینه به اظهار نظر پیشوایان دین موکول کنیم؛ یعنی حتی اگر متون دینی ارزشهای اخلاقی را بیاعتبار اعلام کنند، باز هم نمیتوانیم دین را بر اخلاق ترجیح دهیم. بررسی متون و آموزههای ادیان برای شناسایی دیدگاه آنها در این باره، بیش از آن که فایدهای در روشن شدن رابطه اخلاق و دین داشته باشد، در سنجش میزان استحکام بنیانهای نظری هر یک از آن ادیان کاربرد دارد. هر مکتبی که بر اولویت عقل و اخلاق تأکید کند، از منطقی و عقلانی بودن تعالیمش خبر داده و هر آیینی که نقش اندیشه و خرد را در تعبد به آموزههایش کمرنگ جلوه دهد، پایههای بنای