جایگاه و رابطه اخلاق و دین در «اصول الکافی» - صفحه 63

الکتاب و السنة _ که با وجود استقصای آیات و احادیث مرتبط با عقل، هیچ نکته‌ای را در باره خطاپذیری یا محدودیت آن نقل نکرده‌اند -۱ مؤید ادعای فوق است.

البته احادیث فراوانی در همین کتاب الکافی یا دیگر مجموعه‌های حدیثی وجود دارد که در آنها به صراحت، از ناتوانی عقل در شناخت کنه ذات خداوند۲ یا دسترسی نداشتن خرد به ژرفای امامت۳ و یا نادرست بودن قیاس در تشخیص دین۴ سخن به میان آمده است. این گونه دلایل، بسیاری را به این نتیجه رسانده که عقل انسان، بدون تکیه بر تعالیم وحیانی، ناقص و بی‌اعتبار است و از همین رو، حاضر به پذیرش اصل تقدم عقل و اخلاق بر دین و تن دادن به لوازم آن نشده‌اند. این، در حالی است که در تمامی این ‌موارد، این خود عقل است که تشخیص می‌دهد منبع شناخت هر موضوع چیست و آگاهی‌های مربوط به آن چگونه به دست می‌آید؛ ضمن این که اگر این متون را به گونه‌ای معنا کنیم که نتیجه‌اش بی‌اعتباری و محدودیت عقل در تشخیص حقایق باشد، هم با مجموعه احادیثی که پیش از این در باره جایگاه عقل ذکر کردیم منافات خواهد داشت، و هم اساس توانایی انسان در شناخت و پذیرش دین را زیر سؤال می‌برد.

اعتبار و حجیت مطلق یافته‌های عقل و تقدم آن بر هر امر دیگر از جمله گزاره‌های دین به این معنا است که اصول و کلیات آنچه این نیروی درونی درک می‌کند همواره درست است و درستی و نادرستی دیگر امور را نیز باید با همین معیار سنجید. اما این سخن بدان معنا نیست که عقل همه حقایق هستی را درک می‌کند و نسبت به همه جزئیات آگاهی دارد؛ زیرا درک درست و نادرست و تشخیص خوب و بد، موضوعی سراسر متفاوت با علم و آگاهی نسبت به مصادیق خارجی و جزئیات آن است.

آن چه از دلایل عقلی و نقلی فهمیدیم، این بود که عقل انسان، چه در مسائل نظری، مانند بزرگ‌تر بودن کل از جزء یا محال بودن اجتماع نقیضین، و چه در امور عملی، مانند حسن عدل و قبح کذب، ادراکات روشنی دارد که همواره حجت است و هیچ چیز، حتی دین نمی‌تواند این ادراکات را محدود یا نقض کند. اما این که وحی از حقایقی خبر می‌دهد که عقل از آن آگاهی ندارد، هرگز منافاتی با اصل یاد شده پیدا نمی‌کند و به معنای نقص

1.. العقل و الجهل فی الکتاب و السنة.

2.. به عنوان نمونه ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۵۶، حدیث سوم.

3.. به عنوان نمونه ر.ک: همان، ج۱، ص۴۹۰، حدیث نخست؛ هم‌چنین، همان، ص۴۹۵، ادامۀ حدیث قبلی.

4.. به عنوان نمونه ر.ک: همان، ج۱، ص۱۴۱ - ۱۴۷، احادیث ۷ - ۱۸.

صفحه از 74