است.۱ همچنین، از آن جا که تنها «حنش بن المعتمر» از ابوذر به نقل حدیث میپردازد، بنا بر این، منظور از «حنش» _ که به طور مطلق در جدول فوق، ذکر شده _ همان «حنش بن المعتمر» است. بنا بر این، راوی حدیث فوق از ابوذر، حنش بن معتمر کنانی است.
در بیشتر طرق روایت فوق(بیست مورد)، راوی از حنش، ابی اسحاق یا ابو اسحاق همدانی است که از اصحاب امام علی علیه السلام بوده۲ و در رجال الطوسی نیز، در زمره راویان امام علی علیه السلام شمرده شده است.۳ البته روایت فوق، از طریق سایر صحابه، همانند عبد الله بن عبّاس و سَلَمة بن اكوعَ و اَنسَ بن مالك و أبی سعید خدری و عبد الله بن زبیر و أبی الطفیل عامر بن وائلة نیز نقل شده۴ که سبب تقویت طرق حدیث میشود.
بر اساس تحلیل سندی و متنی روایات حنش بن معتمر به این نتیجه میرسیم که وی چهارده روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام در موضوعات مختلف اعتقادی، اخلاقی و فقهی نقل کرده است که اکثر این روایات به اثبات جایگاه والای حضرت علی علیه السلام در نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، نسبت به سایر خلفا پرداختهاند.۵ شاخصترین این روایات، حدیث سفینه نوح است که به طرق مختلفی از حنش بن معتمر نقل شده است. بر این اساس، چرایی رد مضمون احادیث وی از سوی اهل سنت مشخص میشود. اشاره ابن حبان به روایات متفرد وی از حضرت علی علیه السلام و عدم شباهت این روایات با روایات ثقه و انتساب نقل اوهام به حنش بن معتمر از سوی ابن حجر مرتبط با مضامین روایات وی است. حنش بن معتمر به دلیل نقل روایاتی در جایگاه و منزلت حضرت علی علیه السلام نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و برتری حضرت بر دیگر خلفا، مورد نقد اهل سنت قرار گرفته است.
دلیل تضعیف وی نیز، مطابق تصریح ابن حبان و ابن حجر نقل روایات مذکور است. از این رو، در بررسی وثاقت وی با دو دسته از منابع برخورد میکنیم. دستهای که وی را فردی ثقه معرفی کردهاند و دستهای دیگر که بر مبنای روایات وی، حنش بن معتمر را تضعیف کردهاند. مضمون روایات وی حاکی از ارادت خاص وی به اهل بیت علیهم السلام و حضرت علی علیه السلام است. از این رو، راوی، فردی علاقهمند به اهل بیت علیهم السلام و حضرت علی علیه السلام است که ترسیم شخصیت وی بر اساس روایاتش نیز حاکی از این مطلب است. همه موارد فوق، قرینهای بر
1.. مستدركات علم رجال الحدیث، ج۳، ص۲۹۳.
2.. معجم رجال الحدیث، ج۱۳، ص۱۱۲.
3.. رجال الطوسی، ج۱، ص۸۷.
4.. الشیعة الفرقة الناجیة، ج۲، ص۲۹۶.
5.. به عنوان نمونه، ر.ک: العلل، ج۶، ص۲۳۷ - ۲۳۶؛ التمهید، ج۲، ص۳۰۶ - ۳۰۵؛ كنز العمال، ج۵، ص۸۲۷.