و هذا یدل علی تقریر الامام علیه السلام لهما فی التعرض لاستفادة الاحکام من الکتاب و الدخل و التصرف فی ظواهره؛
۰.این حدیث، دلیل بر آن است كه امام علیه السلام زراره و محمد بن مسلم را در این كه احكام را از قرآن استفاده كنند و در ظواهر آن، دخل و تصرف نمایند، تقریر نموده است.۱
در حقیقت، میتوان این نوع تقریر را یكی از اقسام مدلول به دلالت اقتضا دانست و آن، عبارت است از مدلولی كه كلام، بر آن دلالت دارد؛ چون صادق بودن كلام، متوقف بر آن است، یا صحت عقلی و یا صحت شرعی كلام، وابسته به آن است. قسم نخست، مانند جمله «رُفع عن أمتی تسعة» در حدیث معروف رفع،۲ كه اگر كلمه «مواخذه» یا تعبیری مانند آن در این حدیث، در تقدیر گرفته نشود، كلام صادق نخواهد بود؛ چون امور نهگانه مذكور در این حدیث، در امت اسلامی یافت میشود و رفع آنها معنا ندارد.
قسم دوم، مانند سخن خدای تعالی در قرآن كریم: «وَ سْئَلِ الْقَرْیَةَ»۳ كه اگر كلمه «اهل» در آن تقدیر گرفته نشود، كلام، به لحاظ عقلی صحیح نخواهد بود. و قسم سوم، مانند این كه شخصی بخواهد بردهای آزاد كند و به همین هدف، به شخصی كه دارای برده است، بگوید: «أعتق عبدك عنّی»، معنای این سخنْ آن است كه نخست بردهات را به ملك من دربیاور و سپس آن را از طرف من آزاد نما! زیرا این كار، تنها در صورت مالكیت، صحت شرعی دارد.
تقریر ضمنی، از قبیل قسم اخیر است؛ زیرا در مثال فوق، این كه بخواهیم همسان بودن نماز قصر با سعی میان صفا و مروه در وجوب را از قرآن استفاده نماییم، منوط به این است كه رجوع به قرآن و استنباط احكام فقهی از آن، از نظر شرع، صحیح باشد.
دو مورد ذیل نیز از نمونههای تقریر ضمنی است:
_ كلینی، با سند خود از معاویة بن عمّار نقل میكند كه وی گفت:
از امام صادق علیه السلام در باره كار و كاسبی حجامتگر پرسیدم، فرمود: اشكال ندارد.۴
1.. فرائد الاصول، ج۱، ص۱۴۸.
2.. ر.ك: الخصال، ج۲، ص۴۱۷.
3.. سوره یوسف، آیه ۸۲.
4.. سألت ابا عبد الله( عن كسب الحجّام، قال: لابأس به (وسائل الشیعه، ج ۱۲، ص۷۶؛ نیز، ر.ك: الكافی، ج۵، ص۱۱۶).