است _ استناد نموده و حتی از بخشهایی از آن رفع ابهام هم میکند. این کار فقط به جهت همسویی با فهم خود، از آیه و روایتی از امام صادق علیه السلام است. در واقع، از این روایت به عنوان مؤید استفاده میکند.۱ و یا حتی گاه با اذعان به ضعف سندی روایت و محدود بودن دلالت آن، به جبران ضعف حدیث با کمک آیه بر میآید؛ مانند روایت «الإسلام یجب یهدم ما كان قبله». مفسر به ضعف سند و محدودیت دلالت اشاره نموده، ولی به جهت همسوی با آیه «قُلْ لِلَّذِینَ كَفَرُوا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ ما قَدْ سَلَفَ وَ إِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِینَ»۲ آن را پذیرفته است.۳ حال، آیا طبق مبانی و گفته خود ایشان در باب کشف صحت سند، برای انتساب روایت به معصوم میتوان این قول را به معصوم نسبت داد؟
مشاهده میشود که ضعف سند، به تنهایی در الفرقان نه دلیل رد روایتی و نه عامل پذیرش نقلی است، بلکه فقط روایتی که به ضعف نامبردار است، از سوی مؤلف الفرقان ذکر میشود و از آن به عنوان دلیل فقهی_ تفسیری بهرهبرداری نمیشود.
2. استناد به روایات مرسل وعدم طرح آنها
علاوه بر استناد به اسناد ضعیف _ كه ضعف آن ممكن بود به جهات متعدد سندی باشد _ به طور مشخص، روایات مرسل نیز مورد عنایت و توجه خاص الفرقان قرار گرفته است. گویی افتادگی در هر کجای سند و هر تعداد از راوی که باشد، در نظر آقای صادقی بر کیفیت داوری حدیث تأثیر نمینهد. و البته ریشه این نگرش در غیر اصیل خواندن جایگاه سند و راوی در اصل پذیرش حدیث است.
ارسال در الفرقان به دو صورت است: برخی از روایات به اذعان خود مفسر، مرسل بوده، یعنی در سند آن افتادگی وجود دارد. این افتادگی هر چند نفر و از هر کجای سند میتواند باشد. حالت دوم مرسل در الفرقان، نقل اسناد ناقص توسط مفسر برای روایات است که در این صورت به منبع اصلی که از آن نقل میکند، اشاره مینماید. این ارسال، قابل توجیه است؛ زیرا با ارائه منبع حدیث، به جبران کاستی آن پرداخته است. هر چند که در باره آن
1.. الدر المنثور، ج۲، ص۱۷۴: أخرج الطبرانی فی الأوسط و ابن أبی حاتم و ابن مردویة بسند ضعیف من طریق نافع، عن ابن عمر قال: قرء عنه عمر هذه الآیة، فقال معاذ: عندی تفسیرها: تبدل فی ساعة واحدة مأة مرة، فقال عمر: هکذا أسمعت من رسول الله صلی الله علیه و آله (الفرقان، ج۷، ص۱۲۴).
2.. سوره انفال، آیه ۳۸.
3.. همان، ج۱۲، ص۲۰۵. نیز در باب وجوب نماز میت برای همگان جز منافقین، ر.ک: همان، ج۱۳، ص۲۴۹.