اسناد هم داوری نکرده باشد و حتی گاه نقل روایات از منابع غیر معتبر و متأخر و عامی مذهب باشد. ولی بیتوجهی به وضعیت سند از سوی مفسر در بخش اول آشکار میشود؛ یعنی با وجود اطمینان به ارسال روایت، باز به نقل و استفاده تفسیری و حتی فقهی آن مبادرت ورزیده است. از جمله این روایات، مجموعه مرسلات در باب عدم حلیت ذبایح اهل کتاب است که ابتدا روایاتی دالّ بر حلیت آن ذبایح در صورت علم به تسمیه در هنگام ذبح نقل نموده، پس از آن، چند روایت مرسل متضمن حرمت آن ذبایح را نقل مینماید. آن گاه، با وجود صراحت تعارض بین این دو دسته و اذعان به ارسال دسته دوم، آن روایات را تأویل نموده و حمل بر عدم علم به تسمیه کرده و سرانجام، روایات را پذیرفته است.۱
مورد دیگر، روایات باب اختصاص حبوة به پسر بزرگتر است. آقای صادقی در این باره چندین روایت متصف به صحیح _ که در آنها از این اختصاص، سخن به میان آمده _ ذکر نموده، ولی در مقدار و تعداد حبوة تفاوت است. در این میان، روایت مرسلی را از ابن اذینه نقل کرده و در آخر چنین نتیجه میگیرد که چون بین این روایات تعارض است، حکم به تساقط همه آنها داده میشود و اگر همه مطروح نشوند، نهایت امر ترجیح اختصاص حبوة به پسر بزرگتر، آن هم با رضایت دیگر ورثه است؛ زیرا این روایات با کتاب مخالفاند و علاوه بر آن، با یکدیگر در تعارض هستند.۲
در واقع در باب تعارض این روایات _ که این تعارض از نوع ذکر مصادیق متعدد بوده و قابل جمع هستند _ سخن به میان نیاورده و نیز آنچه بدان توجه نمیشود، ارسال روایت در مقابل صحت سندی است؛ یعنی آن که مرسل در منظر ایشان همان اعتبار صحت را داشته و تعارض بین روایات صحیح و مرسل نیز در یک سطح به حساب میآید.۳
3. رد روایات صحیح، موثق، مرسل
در دو بخش پیشین به تائید و نحوه استفاده از روایات مرسل و ضعیف در تفسیر الفرقان اشاره شد و معلوم شد که مفسر در هنگام بررسی روایات، به سند ضعیف و مرسل آنها توجه ننموده و آنچه برایش مهم است، صحت متنی، روایات است. مبنای صحت متنی، پیوسته در برخورد با تمام روایات از سوی مؤلف پی گرفته شده است، اما در بحث
1.. همان، ج۸، ص۵۸.
2.. همان، ج۶، ص۳۲۹.
3.. موارد دیگر، ر.ک: همان، ج۳، ص۲۵؛ ج۱۳، ص۱۸۰.