مسعود، عبارت «و انّ علی بن ابیطالب علیه السلام عنده منه علم الظاهر و الباطن» آمده است.۱ لذا بنا بر توجیه مذکور _ که ناظر به مسأله بطون قرآن است _ روایت شیخ صدوق در الخصال با صحیحه زراره و روایت شبیه به آن در الاعتقادات فی دین الإمامیه منافاتی نخواهد داشت.
لازم به ذکر است که این دیدگاه با روایت نبوی «للقرآن ظهر و بطن إلی سبعة أبطن و فی روایة إلی سبعین بطناً» _ که بیشتر در آثاری با صبغه عرفانی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده _ سازگاری دارد.۲ ابن ابی جمهور و فیض کاشانی روایت «إن للقرآن ظهراً و بطناً، و لبطنه بطن إلی سبعة أبطن» را از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کردهاند.۳ و نیز با روایت زیر از امام باقر علیه السلام سازگاری دارد:
عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ ،قَالَ سَأَلْتُ أَبَاجَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ شَیْءٍ مِنَ التَّفْسِیرِ، فَأَجَابَنِی، ثُمَّ سَأَلْتُهُ عَنْهُ ثَانِیَةً، فَأَجَابَنِی بِجَوَابٍ آخَرَ، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! كُنْتَ أَجَبْتَنِی فِی هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ بِجَوَابٍ غَیْرِ هَذَا قَبْلَ الْیَوْمِ، فَقَالَ: یَا جَابِرُ! إِنَّ لِلْقُرْآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْناً وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ لِلظَّهْرِ ظَهْرٌ، یَا جَابِرُ! لَیْسَ شَیْءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ، إِنَّ الْآیَةَ یَكُونُ أَوَّلُهَا فِی شَیْءٍ وَ آخِرُهَا فِی شَیْءٍ، وَ هُوَ كَلَامٌ مُتَّصِلٌ مُنْصَرِفٌ عَلَی وُجُوهٍ.۴
1-2-2. لغات
یکی دیگر از وجوه محتمل در باره روایت مذکور در تفسیر العیاشی و کتاب الخصال، با صرف نظر از نقد سندی، حمل آن بر لغات است. شیخ صدوق در بخشی از مناظره خویش با یکی از ملحدان، نزد رکن الدولة، تصریح کرده است:
معرفت تأویل قرآن را نمیتوان به طریق استخراج و استنباط فهمید؛ زیرا این كار وقتی ممكن است كه قرآن به یك لغت نازل شده باشد و دانشمندان آن لغت نیز مراد را بدانند، امّا این كتاب به لغات كثیره نازل شده و در آن مطالبی وجود دارد كه مراد از آن، جز به بیان الهی دانسته نمیشود؛ مثل نماز و زكات و حجّ و از این قبیل. همچنین، مطالبی وجود دارد كه مراد از آن، جز با توقیف از آنچه كه میدانیم حاصل نمیشود و میدانید كه در قرآن كریم مطالبی وجود
1.۱ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۰۰؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۷، به نقل از حلیة الأولیاء.
2.. إعجاز البیان فی تفسیر أم القرآن، ص۱۲۸؛ الفکوک، ص۳۰۱؛ المقدمات من نص النصوص، ص۷۲؛ جامع الأسرار، ص۶۱۰؛ مصباح الأنس، ص۱۷.
3.. عوالی اللآلی، ج۴، ص۱۰۷؛ تفسیر الصافی، ج۱، ص۳۱.
4.. المحاسن، ج۲، ص۳۰۰؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۲.