است که قائل به تواتر قراءات سبعه نیز شده است؛ لکن در الفصول المهمة و هدایة الأمة قید «السَّبْعَةِ الْمُتَوَاتِرَةِ» وجود ندارد، بلکه تنها قید «المشهورة » را ذکر کرده است. به نظر میرسد که وی مراد خویش از فتوای مذکور در باب وسائل الشیعه را در عنوان دو باب دو کتاب دیگرش تبیین نموده است. همچنین، از عنوان باب «جواز القرائة بالقراءات المشهورة بین العامة لا بالقراءات المرویة، فی زمن الغیبة» و «فی القراءة بالقراءات المشهورة دون الشواذّ و المرویّة» و توجه به سه روایت مذکور میتوان دریافت که مراد وی قراءات مشهور در زمان حضور معصومان علیهم السلام بوده نه قراءاتی که در زمان غیبت روایت شده است. این مطلب مؤید دیگری بر این مدعا است که مراد وی از قراءات سبعه در وسائل الشیعه همان قراءات قراء سبعه نیست؛ زیرا قرائات متداول میان مردم محدود به قرائت قاریان سبعه نبوده و قرائات دیگری نیز در میان مردم رواج داشته است و شهرت قرائات سبع به پس از ابنمجاهد میرسد. او از قید «السَّبْعَةِ الْمُتَوَاتِرَةِ» در عبارت وی نمیتوان گفت او قایل به تواتر قرائت قراء سبعه شده است، بلکه عدد هفت خصوص قراء سبعه نیست و میتواند مبالغه باشد و قید تواتر قید احترازی برای قرائت است؛ یعنی شهرت داشته باشد و شاذ و مروی در دوران غیبت نباشد.
نکته دیگر، این که وی در «الفوائد الطوسیة» مینویسد:
فإن الإمامیة اتفقوا و تواترت روایاتهم بأن القرآن لم ینزل الا علی قراءة واحدة، و ان جاز التلاوة بالجمیع فی زمان الغیبة لاشتباه القراءة المنزلة، و لا دلیل عندنا علی جواز العمل بكل واحدة من القراءات التی یتغیر بها المعنی و لا علی ترجیح احدی القراءتین، و الترجیح بغیر مرجح مشكل و الجمع بین المتناقضین أشكل و التوقف أسلم، و هذا الاستدلال لا یتم الا علی قواعد العامة، و قولهم ان القرآن نزل علی سبعة أحرف و ما علم من عادتهم من التساهل.۱
این که شیخ حرعاملی در این باب تنها روایت قرائت را آورده، نه روایت نزول بر سبعه احرف را، شاید به این دلیل است که روایت نزول بر سبعه احرف را ضعیف و غیر معتبر و موافق با روایات عامه دانسته و یا اصلاً آن روایت را ناظر به مسأله قرائت ندانسته که آن را در این باب ذکر کند، بلکه شاید آن روایت را مانند عیاشی و علامه مجلسی ناظر به مسأله بطون قرآن دانسته است.
علامه مجلسی نیز در بحار الأنوار این روایت را نقل کرده است، لکن آن را ضعیف
1.۱ الفوائد الطوسیة، ص۳۶۵- ۳۶۶.