اسماعیل علیه السلام است.۱
لکن قایلین به ذبیح بودن اسحاق علیه السلام این مقدمه را دال بر ادعای خویش میدانند، زیرا منظور حضرت ابراهیم علیه السلام از «إنِّیِ ذَاهِبٌ إِلَی رَبِّیِ سَیهْدِینِِِ» مهاجرت به شام است، و درخواست فرزند نیز برای زمان حال است. سپس خدای تعالی میفرماید:«فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلامٍ حَلِیمٍ»، لذا این غلام نمیتواند کسی جز اسحاق علیه السلام باشد؛ چرا که در موقع مهاجرت به شام، ساره همراه ابراهیم علیه السلام بود و از هاجر خبری نبود، و در ادامه آمده: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْی» که اقتضا میکند این غلامی که به حد سعی رسیده، همان غلامی باشد که در شام متولد شده است. ۲
در حالی که آن حضرت خواسته خویش را با لفظ«رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ» بیان نمود. پس تنها از خدا فرزند خواست، و تعیین نفرمود كه این فرزند از ساره روزی گردد، تا بشارت بعد از این دعا بشارت بر ولادت اسحاق علیه السلام از ساره باشد.۳
1. سیاق آیات به گونهای است که نمیتوان جز اسماعیل علیه السلام را به عنوان ذبیح پذیرفت.۴ و اگر چه برخی قایل شدهاند که «وَ بَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِیا مِنَ الصَّالِحِینَ»، دلالت دارد بر این که وجود حضرت اسحاق علیه السلام به صورت پیامبری از صالحان خواهد بود، و این بشارت را از آن جهت به دنبال قصه ذبح ذکر نمود که او را به نبوت به خاطر تحمل شداید، بشارت دهد، ۵ و لذا بشارت اول به وجود است و بشارت دوم به نبوت بعد از ذبح، لکن این سخن ضعیفی است؛ چرا که علاوه بر دلایل فوق، نظم آیات نیز دلالت ندارد بر این که بشارت تنها به نبوت اسحاق علیه السلام باشد، بلکه بشارت به امری است که مقید به نبوت است. اگر «وجود اسحاق بعد از ذبح» تقدیر گرفته شود، دلالتی بر آن در لفظ نیست و اگر «وجود مطلق» در تقدیر باشد، یعنی «وَ بَشَّرْنَاهُ بِوُجُودِ إسْحَاقَ نَبِیاً مِنَ الصَّالِحِینَ»، این مطلوب است. پس ابتلای ابراهیم علیه السلام به ذبح او جایز نیست؛ زیرا وی میداند که شرط وقوع این
1.. مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۳۴۷.
2.. جامع البیان، ج۲۳، ص۵۴- ۵۵؛ تاریخ الرسل و الملوک، ج۱، ص۲۷۰- ۲۷۱؛ الکشاف، ج۴، ص۵۷؛ مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۳۴۷- ۳۴۸؛ البحر المحیط، ج۹، ص۱۱۹- ۱۲۰؛ روح المعانی، ج۱۲، ص۱۲۸.
3.. المیزان، ج۷، ص۲۳۳.
4.. التبیان، ج۸، ص۵۱۸؛ روض الجنان، ج۱۶، ص۲۱۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۷۰۷؛ روح المعانی، ج۱۲، ص۱۲۸؛ المیزان، ج۷، ص۲۳۲ (نویسنده در متن مقاله به این مورد اشاره دارد).
5.. جامع البیان، ج۲۳، ص۵۴- ۵۵؛ الکشاف، ج۴، ص۵۷؛ مفاتیح الغیب، ج۲۶، ص۳۴۷- ۳۴۸؛ البحر المحیط، ج۹، ص۱۱۹- ۱۲۰؛ روح المعانی، ج۱۲، ص۱۲۸.