نیز معانی چون اختلاف، آشوب، شر و فساد برای فتنه یاد شده و از باب مجاز به زیبا و دلفریب معنا شده است.۱ این مهم نشان میدهد که در دو فرهنگ عربی و فارسی یک واژه میتواند معنایی متفاوت پیدا کند که از آن به عنوان «خلط معنای فارسی و عربی» در موانع فهم حدیث یاد میشود. برخی از نویسندگان نمونههایی چون مداد، قهرمان و ... را نیز از این باب مثال آوردهاند.۲
در زبان عربی اصل کلمه «فتنه» از «فتن»، بر پایه دیدگاه فراهیدی، به معنای سوزاندن چیزی در آتش است؛ همانند ورقه طلا که در آتش گداخته سوازنده میشود. وی در ادامه، کاربردهای آن در متون روایی و ادب عربی را چون عذاب، جنگ، ابتلا، عشق، شیطان و ... گزارش کرده است.۳ برخی از لغویان فتنه را به معنای امتحان و ابتلا گفتهاند.۴ البته برخی در تفاوت فتنه با ابتلا گفتهاند که در فتنه شدت آزمون بیشتر است.۵ در گفتمان قرآنی نیز فتنه «هر آن چیزی است که اختلال با اضطراب را به همراه داشته باشد».۶ از مجموع اقوال لغویان چنین بر میآید که گوهر معنایی فتنه واقع شدن شیء یا شخص در موقعیتی دشوار و آزمونی است که میتواند نتایج مثبت یا منفی را به دنبال داشته باشد. از این رو، مؤلفههای معنایی فتنه را میتوان سنجش و دشواری دانست. با توجه به معنای وضعی و استعمالی فتنه، این واژه همیشه بار معنایی منفی یا زشتی ندارد و کاربرد آن در سیاق است که قرینهای بر اراده معنایی مثبت یا منفی از آن را میرساند؛ هر چند که در متون دینی، فتنه بیشتر در موقعیتهایی به کار میرود که آسیبزا هستند. از این رو، توصیه به احتیاط و حزماندیشی در تعامل با موقعیتهای فتنهآمیز شده است.۷ در روایات مورد بحث، کاربرد فتنه در باره زنان در اثر همنشینی این واژه با مفاهیمی چون «أَضَرَّ: زیانآورتر»، «سَیفُ الشَّیطَانِ: شمشیر شیطان» و «أعوذ بک: پناه بردن به خداوند» قرینهای درونمتنی بر اراده معنایی منفی از این واژه شده است. کاربرد تعابیری چون «عُصِی اللهُ: اسباب عصیان از امر خداوند»، «فَتَشَعَّبَ ...: وام گرفته از گناه»، «اتقوا: پروا داشتن» و «ویل:
1.. ر.ک: ذیل ماده فتنه در: لغت نامه دهخدا، فرهنگ معین و فرهنگ عمید.
2.. درسنامه فهم حدیث، ص۱۹۰.
3.. کتاب العین، ج۸، ص۱۲۷.
4.. الصحاح، ج۶، ص۲۱۷۶؛ معجم مقاییس اللغة، ج۴، ص۴۷۳.
5.. فروق اللغة، ص۳۹۷.
6.. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ذیل مادۀ «فتن».
7.. امام علی علیه السلام : «كُنْ فِی الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ، لَا ظَهْرٌ فَیُرْكَبَ، و لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ» (نهج البلاغه، حکمت اول).