اعتبار سنجی روايات فتنه بودن زنان - صفحه 121

هشداری است به زنانی که مراقبت لازم از جاذبه‌های جنسیتی و زمینه‌های شهوت‌انگیزی در خود ندارند و در تعامل با مردان اخلاق مراقبت و اصول عفاف را رعایت نمی‌کنند. با این تحلیل، روایات مورد بحث، نه تنها به معنای تحقیر زنان نیست، بلکه با هدف ارتقای امنیت اخلاقی جامعه در تصحیح تعامل زنان و مردان صادر شده است.

ب) علت فتنه‌های دیگر

در این تبیین، فتنه بودن زنان در مقایسه با دیگر امور فتنه‌انگیز، تفاوتی محسوس داشته و نقش سببی در ارتکاب دیگر فتنه‌ها دارد. از این رو، فتنه‌ای خاص و مهم است. بر پایه این تحلیل _ که برخی از عالمان مسلمان نیز بدان باورمندند _ مراد از فتته بودن زنان، نقش آنها در تحریک مردان به ارتکاب برخی از محرمات است که نقش مهمی در سنجش ایمان مردان دارند. تشویق به قطع رحم و کسب مال حرام از جمله مصادیقی است که مردان در اثر پیروی از همسران خود مرتکب می‌شوند. این نگره با اقتباس از آیه «زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِینَ وَ الْقَناطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ...» فتنه زنان را بزرگ‌تر، شدیدتر و ظاهرتر از دیگر فتنه‌ها ارزیابی می‌کند۱ و وجه تقدم زنان بر دیگر امور را چنین بیان می‌کند که در زنان دو فتنه وجود دارد: اول، قطع رحم است که زن، همسر خویش را به دوری نمودن از خانواده خویش اجبار می‌کند و دوم، آن که وی را به جمع‌آوری مال حرام و حلال فرمان می‌دهد؛ در حالی که در فرزندان تنها یک فتنه وجود دارد و آن جمع نمودن مال است.۲ شایان ذکر است که از منظر دینی این تحلیل معنایی فتنه، تعمیم‌پذیر برای عموم زنان نیست و شاید مراد این عالمان، زنان غیرمقیّد به احکام اسلامی باشد؛ زیرا ترغیب به ارتکاب حرامی چون قطع رحم و کسب مال حرام _ که از محرمات صریح قرآنی هستند _ در شأن زنان مؤمن نیست. از این رو، این تحلیل از جامعیت ندارد؛ مگر این که گفته شود مقصود از نساء در این روایات، زنانی خاص (قضایای شخصی یا تاریخی) است که در ادامه از آن بحث خواهیم نمود. لکن تحلیل فتنه به معنای فراوانی و استمرار لذت جنسی از زنان از فراگیری لازم در همه زنان برخوردار است و نظر به شدت این میل در مردان، فتنه‌انگیز بودن آن منطقی و معقول به نظر می‌رسد که در بخش قبلی فتنه به معنای

1.. تفسیر السمرقندی، ج۱، ص۲۲۳؛ مجمع البیان، ج۲، ص۲۵۲؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن كثیر)، ج‏۲، ص۱۶؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج‏۱۱، ص۱۹۶؛ زبدة التفاسیر، ج‏۱، ص۴۵۷.

2.. تفسیر السمرقندی، ج۱، ص۲۲۳.

صفحه از 132