لسان این روایات بیان قضیه حقیقی است یا قضیهای تاریخی و شخصی؟ با توجه به گفتمانشناسی صدور روایات فتنه النساء میتوان چنین گفت که موضوع این روایات بیشتر، زنان عصر جاهلی بوده که بر اساس آموزههای فرهنگ وحیانی رشد نیافته بودند. از این رو شامل زنان مؤمن و صالح نمیشود. از منظر دیگر میتوان چنین گفت که روایات فتنه بودن زنان ناظر به دوره عدم حاکمیت آموزههای اسلام در تربیت و مدیریت جامعه انسانی است که جامعه عصر جاهلی مثال شاخص آن است؛ لکن به آن اختصاص ندارد و میتواند شامل جوامع دیگر در دورههای متأخر باشد؛ همانند وضعیت فعلی زنان در برخی از کشورهای غربی که به سان عصر جاهلی بوده یا گاهی افراطیتر نیز است. در نتیجه، چنین زنانی محبوب مؤمنان نبوده و از موضوع احادیث حب النساء به نحو تخصص خارج هستند و وظیفه مردان مؤمن در مواجهه با چنین زنانی مراقبت و احتیاط است که در حدیث معاذ بن جبل بدان اشاره شده است.
3-4. فتنه بودن زنان و نظریه قرآنی
بدیهی است که هر آموزه استنباط شده از منبعی غیر از قرآن، در صورتی اعتبار استناد به شارع اسلامی را دارد که به تأیید قرآن رسیده یا دستکم مخالفتی با آن نداشته باشد. واقعیت این است که قرآن در باره فتنه بودن جنس زنان گزارهای صریح ندارد و نمیتوان فتنهانگیز بودن جنس زن به معنای منفی و ضد اخلاقی آن را به قرآن نسبت داد؛ هر چند قرآن از زنانی با پیشینه و عملکردی بد نیز یاد کرده است، اما در مقابل از زنانی نیز یاد کرده است که شایسته الگو بودن برای مردان نیز هستند.۱ از این رو، استناد پنداره تحقیر شخصیت زن، با توجه به ظاهر روایات فتنه مخالف با نظریه قرآنی است؛ زیرا اعتبار محتوایی سنّت و هر برداشتی از ظواهر روایات مشروط به موافقت با قرآن است و قرآن چنین آموزهای را _ که مستلزم نگرش منفی به زن باشد _ مردود میداند.
نتیجه
حضور روایات فتنه بودن زنان در میراث حدیثی فریقین نشانگر رواج این نگره در میان عالمان اسلامی بوده و نمیتوان فقط به دلیل ضعف سند یا مصدر، اسلامی بودن این آموزه به معنای باورمندی مسلمین به آن را نفی کرد. تلقی به قبول این متون به عنوان روایت و
1.. ر.ک: تحریم، آیه ۱۱- ۱۲.