گفتهاند که محدّثان شیعه اجازه۱ نقل حدیث برای طفل و یا مجنون به واسطه قیم را جایز میدانستهاند و ابو حمزه ثمالی اجازه نقل حدیث برای ابن محبوب هنگام وفاتش _ که یک یا دو سال داشته _ داده است۲ و احمد اشعری با اطلاع و آگاهی از این امر از سوء ظن خود برگشت.۳
این فرض در صورتی صحیح است که ابن محبوب در نقل روایت از ابو حمزه ثمالی تصریح به الفاظ اجازه نماید و درصورت نقل آن به گونه مطلق، در نقل سَماع و یا قرائت شفاهی ظهور دارد و این، نوعی تدلیس در نقل به شمار میآید که با عدالت راوی منافات دارد و احمد اشعری بدین جهت در نقل روایت از ابن محبوب دوری جسته است. افزون بر این، این گونه اجازه مبنایی است و برخی رجالیان آن را قبول ندارند.
د) تصحیف در نسخه
احتمال آخر، آن که مراد از ثمالی در کلام کشّی و نجاشی«ابن ابی حمزه» است. لذا «ابن» در کلام نجاشی حذف شده و «ثمالی» از سوی نجاشی و یا نسخهنویسان افزوده شده؛ به تصور این که مراد از ابو حمزه، «ثمالی» است.
مرحوم قهپایی در حاشیه بر رجال الکشّی، ذیل عبارت «عن نصر بن صباح ما کان أحمد بن محمد بن عیسی یروی عن ابن محبوب من أجل أن أصحابنا یتّهمون ابن محبوب فی روایته عن أبی حمزه ...» مینویسد:
صحیح، حذف کلمه «ابن» از نسخههای رجال الکشّی است و لفظ «الثمالی» در جای دیگر یافت نشده است، بلکه در رجال النجاشی کلمه «الثمالی» افزوده شده است.۴
بنا بر این، اگر وجود کلمه «ابن» را ضروری بدانیم، کلام کشّی هم نادرست خواهد بود و اصحاب نمیتوانند بر ابن محبوب خرده بگیرند که چرا از ابن ابی حمزه نقل میکند؛ چون به لحاظ طبقه شناختی منعی برای ابن محبوب از پسر ابو حمزه نیست و این شخص در سند برخی روایات با عنوان «ابن بنت ابی حمزه» و در برخی روایات دیگر نیز با عنوان
1.. اجازه یکی از راههای دستیابی به حدیث است؛ استاد به شاگرد و راوی، اجازه نقل حدیث را بدهد (الرعایة، ص۱۳۷؛ مقباس الهدایة، ج۳، ص۱۰۵- ۱۰۶؛ علوم الحدیث لابن صلاح، ص۱۶۴).
2.. معراج اهل الکمال، ج۱، ص ۱۹۱، ش ۷۹.
3.. تنقیح المقال، ج۸، ص۱۹ - ۳۲، ش۱۵۵۵.
4.. مجمع الرجال، ج۱، ص۱۶۴.