برخي منابع، هشام را از مصاحبان جَهم بن صفَوان ذکر کردهاند و از آن جايي که جهم در سال 128ه در تِرمذ به قتل رسيده، و لازمه مصاحبت هشام با وي، داشتن حداقل سن دانشآموختگي و همراهي است، پس اگر همان سال قتل جهم، سال مصاحبت هشام شمرده شود، او در سال 113ه در قيد حيات بوده است. ( الفهرست ملحقات ، ابن نديم، ص 218).
همچنين بر اساس برخي گزارشها، هشام مناظرهاي با عمروبن عبيد (م 144ه) داشتهکه از شرايط اساسي مناظره وي با دومين رهبر معتزله، توان انديشه ايشان بوده است. لذا اگر اين مناظره در همان سال پاياني حيات عمرو صورت گرفته باشد، هشام بن حکم، مولود بين سالهاي 124 تا 126ه است ( اختيار معرفة الرجال، ص 271، ش 490).
نژاد و قبيله
غالب شرح حالنويسان، او را از نژاد غير عرب دانستهاند و در يادکرد او، از تعبير «مولا» بهره جستهاند. در مقابل، برخي او را از قبيله بني خزاعه و عرب اصيل معرّفي نمودهاند ( تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام، ص 360).
معتقدان به «ولاء» نيز او را گاه به «بني کنده» و گاه به «بني شيبان» منسوب دانستهاند. اين دو نسبت به ظاهر ناسازگار، به سبب وجود شواهدي از قبيل اين که بني شيبان، گروه کوچکي از قبيله کنده بوده، قابل جمع است. انتساب به کنده، به جهت ولاء، و انتساب به بني شيبان، به لحاظ اقامت و سکني گزيدن است. ( لب اللباب، ج 2، ص 64؛ تنقيح المقال، ج 3، ص 301).
و فهرستنگار برجسته، ابن نديم، بر اين ادّعا صحّه گذاشته است:
هشام بن الحکم البغدادي الکندي، مولي بني شيبان ( الفهرست ملحقات ابن نديم، ص 218).
محلّ تولّد، اقامت و تجارت
تعيين محلّ تولّد و رشد و نمو هشام نيز همچون ديگر مسائل مرتبط به اين شخصيت، به سبب اختلاف و تعدّد آرا، امري مشکل مينمايد امّا آن چه از منابع به دست ميآيد آن است که کشّي، از طريق فضل بن شاذان، وي را کوفي الاصل و رشد يافته واسط معرّفي مينمايد:
قال الفضل بن شاذان: هشام بن الحکم، أصله کوفي، و مولده و منشؤه بواسط. و قد رأيت داره بواسط و... ( اختيار معرفة الرجال، ص 255، ش 475).
نجاشي و ابن نديم نيز او را اصالتاً کوفي دانستهاند که در واسط رشد و نمو يافته و براي تجارت، به بغداد رفته است ( الرجال، ص 433؛ الفهرست ملحقات ، ص217 و 218).
در مورد تجارت ايشان نيز دو نقل موجود است: برخي از جمله مسعودي، وي را حرّار يا خرّار يا جرّار معرفي نمودهاند که به قرينه آن که شريک و همکار وي، عبد الله بن يزيد اباضي، خرّاز (کفش يا مهرهفروش) بوده، احتمالاً خرّاز صحيح است. (مروج الذّهب، ج 3، ص 194).