نعیم بن حماد، چندین روایت در باره فتنه در شام با تعبیر «بدء الفتنة فی الشام» آورده است و روایاتی که نقل میکند، بیشتر در جانبداری از شام است و بعضی حالت بیطرفانه دارد. شام، در برخی از نقلها، آن چنان اهمیتی پیدا کرده که وقتی مردمانش به هلاکت برسند، دیگر خیری در امت نخواهد بود:
عن النبی صلی الله علیه وآله قال: إذا هلک أهل الشام فلا خیر فی أمتی.۱
چطور ممکن است اهل شام هلاک شوند؟ بدون شک، در جریان یک محاصره سیاسی _ نظامی، یک جنگ تحمیل شده، یک هجوم وحشتناک، یک تحقیر دائمی و قاطع، و هر نوع حرکتی که علیه شامیان صورت گیرد و هدفش نابود کردن آنها باشد؛ اما این نکته که دیگر خیری در امت نخواهد بود، به معنای آن است که اساس خیر در همین شام است:
حدثنا الولید بن مسلم، عن محمد بن أیوب، سمع أباه، سمع ابن فاتک الأسدی، یقول: أهل الشام سوط الله فی أرضه، ینتقم بهم ممن یشاء من عباده، و حرام علی منافقیهم أن یظهروا علی مؤمنیهم و لا یموتوا إلا غماً و هماً.۲
در اینجا نقش شام جدیتر و فعالتر است؛ آنها تازیانه خدا برای انتقام از بندگان بد خداوند هستند؛ شهری که منافقان آن هیچ گاه قادر نخواهند بود بر مؤمنان آن غلبه یابند و تنها با هَمّ و غم و بدون آن که به چیزی دست یابند، میمیرند. ظاهر این حدیث، ربطی به آخرالزمان ندارد، اما به لحاظ کلی، زمینهساز این تصور است که آنجا معیار و محک است.
فتنهها گویی دو قسم هستند: فتنههای عادی _ که قابل کنترلاند _ و فتنههای «عمیاء» یا کور که خیلی پیچیده یا بزرگ و غیر قابل پیش بینی و دارای نتایج وحشتناکی هستند. در این که فتنههایی که در شام رخ میدهد، از کدام نوع است، اختلاف است. در برخی از نقلها فتنه شام، مقدمهای برای فتنه مغرب است که دومی فتنه عمیاء نامیده شده است:
حدثنا عبد الله بن مروان، عن أرطاة، عن تبیع، عن کعب قال: ثلاث فتن تکون بالشام؛ فتنة إهراقة الدماء، و فتنة قطع الأرحام و نهب الأموال، ثم یلیها فتنة المغرب و هی العمیاء.
فتنه شام شامل خونریزی، قطع رحم و غارت اموال است، اما پس از آن فتنه مغرب است که فتنه عمیاء است. این میتواند اشاره به ظهور دولتهایی از مغرب داشته باشد که
1.. الملاحم و الفتن، ج۱، ص۲۳۳.
2.. همان، ج۱، ص۲۳۴.